per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
1
10
10.22034/aej.2020.105830
105830
Genetic
روابط فیلوژنتیکی گربه وحشی (Felis lybica/Felis silvestris) در ایران با استفاده از ژن میتوکندریایی NADH5 و امکان سنجی شناسایی گربه وحشی آسیایی (F. lybica ornata) به وسیله این نشانگر
Phylogenetic relationships of the wildcat (Felis lybica/ Felis silvestris) in Iran using mtDNA-NADH5 and feasibility of Asiatic Wildcat identification (F. l. ornata) by this marker
سیده مرضیه موسوی
mrmussavi@yahoo.com
1
حمیدرضا رضایی
hamid.r.rezaei@gmail.com
2
سعید نادری
ssnadery@gmail.com
3
گروه محیط زیست، دانشکده منابع طبیعی و محیط زیست، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
گروه محیط زیست، دانشکده شیلات و محیط زیست، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان، گرگان، ایران
گروه محیط زیست، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه گیلان، رشت، ایران
گربه وحشی (Felis lybica/Felis silvestris) یکی از گربه سانانی است که پراکنش گسترده ای در بین خانواده گربه سانان دارد و دارای تهدیدی بالقوه، متمایز از سایر گربه سانان یعنی اختلاط با گربه اهلی است. ایران در محل تلاقی حوزه پراکنش دوگونه متفاوت از گربه وحشی یعنی Felis silvestris و Felis lybica واقع شده است، اما اطلاعاتی از وضعیت تاکسونومیک و هیبریداسیون گربه وحشی در ایران وجود ندارد. در مطالعه حاضر 814 جفت باز از قطعه NADH5 از ژنوم میتوکندری برای 38 نمونه گربه وحشی که از سطح زیستگاه های این گونه در ایران جمع آوری شده بود به منظور ارزیابی روابط تبارشناختی و تنوع ژنتیکی این گونه، توالی یابی شد. تحلیلهای تبارشناسی، گربه وحشی را در ایران به دو زیرکلاد تقسیم کرد. اما توالیهای ایران در ترکیب با توالیهای جهانی گربه وحشی (32 توالی) کلاد جداگانه ای تشکیل ندادند و در بین زیرکلادهای گربه وحشی آسیایی (ornata) و گربه وحشی آفریقایی/اهلی (lybcia/catus) قرار گرفتند. زیرکلادهای ایران براساس آماره (Fst= 0/66 (FST اختلاف معنی دار نشان دادند. 12هاپلوتایپ در دو موقعیت جغرافیایی مجزا در غرب و شرق رشته کوه زاگرس شناسایی شدند که در برخی مناطق با یکدیگر هم پوشانی داشتند. باز G در جایگاه شماره 13776 در ژن ND5 امکان شناسایی گربه وحشی آسیایی (F. l. ornata) را فراهم می کند که در مطالعه حاضر، 24 نمونه از بین 38 نمونه گربه وحشی در ارزیابی اولیه، به عنوان گربه وحشی آسیایی شناسایی شدند که نتیجه به دست آمده منطبق با درخت تبارشناسی ترسیم شده با استفاده از استنتاج بیزین بود. ضمن این که زیرکلاد گربه وحشی آسیایی تنوع ژنتیکی بالاتری را نسبت به زیرکلاد آفریقایی نشان داد.
The wildcat is one of the wild felids with the wide distribution and has a potential and distinctive threat from other felids that is introgression with domestic cat. Iran is at the intersection of two species of wildcat i.e. Felis lybica and Felis silvestris, however there is lack of information regarding taxonomic situation and hybridization of wildcat in Iran. In present study we sequenced 814 bp fragment of the mitochondrial NADH5 gene of 38 sampled wildcats from Iran to assess the genetic diversity and phylogenetic relationships of the species. The phylogenetic analyses represented two distinct subclades in Iran. The sequences of ND5 from Iranian samples in combination with 32 sequences of wildcats from GenBank, did not revealed a distinct subclade and they situated among the sequences of the Asiatic Wildcat and the African Wildcat and domestic cat. Twelve closely related haplotypes were identified for the entire country, with two geographical distinct locations for western and eastern Zagros Mountain Range and overlapping in some areas. The statistical analyses of fixation index (FST) and molecular variance (AMOVA) illustrated significant genetic structure between two subclades (FST=0.66). Nucleotide (G) has located in the position of 13776 on the NADH5 that provides possibility of Asiatic Wildcat (F. l. ornata) identification. Accordingly 24 samples out of 38 specimens in this research were recognized as the Asiatic Wildcat in the prior assessment that this finding was in accordance with the phylogenetic Bayesian tree. Meanwhile the Asiatic subclade revealed a higher genetic diversity than the African subclade.
http://www.aejournal.ir/article_105830_163c475f1a7cbfcde28e453a968737e9.pdf
ژنوم میتوکندری
ژن NADH5
باز G
گربه وحشی آسیایی
هیبریداسیون
Mitochondrial genome
NADH5 gene
nucleotide (G)
Asiatic Wildcat
Hybridization
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
11
20
10.22034/aej.2020.105863
105863
Animal systematic
اولین گزارش خفاش نعل اسبی مدیترانه ای (Rhinolophus euryale) در استان مازندران
First record of Mediterranean horseshoe bat (Rhinolophus euryale) in Mazandaran province
مهساالسادات یعقوبی رستمی
nikoo.roham@gmail.com
1
حاجی قلی کمی
hgkami2000@yahoo.com
2
علی اکبر باقریان یزدی
alibagherianyazdi@gmail.com
3
نجمه اخلی
n.okhli@yahoo.com
4
گروه زیست شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه گلستان، گرگان، ایران
گروه زیست شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه گلستان، گرگان، ایران
گروه زیست شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه گلستان، گرگان، ایران
گروه زیست شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه گلستان، گرگان، ایران
راسته خفاش ها در ایران شامل نه خانواده و ۵۲ گونه شناخته شده است. پنج گونه از خانواده Rhinolophidae در ایران گزارش شده است. همه اعضای این خانواده به وسیله وجود شکل نعل اسب در جلوی برگه بینی شناخته می شوند، که ریخت شناسی آن می تواند صفت تشخیصی بین گونه ها باشد. خصوصیات دیگری که معمولاً برای تشخیص گونه های خانواده Rhinolophidae استفاده می شود شامل اندازه های خارجی، جمجمه و دندان است. یکی از پنج گونه ایرانی، خفاش نعل اسبی مدیترانه ای (Rhinolophus euryale) است که در استان های اصفهان، فارس، کردستان، لرستان، آذربایجان غربی، چهارمحال بختیاری، گلستان، همدان، ایلام، کرمانشاه، خراسان رضوی، خراسان شمالی و خوزستان گزارش شده است. در این مطالعه، یک جمعیت از R. euryale از شهر رستمکلا (استان مازندران) به عنوان اولین گزارش از این استان یافت گردید. خفاش R. euryale به وسیله دست و تور در ماه های مهر و آبان ماه سال 1396 از رستمکلا جمع آوری شده است. نمونه ها به وسیله کلید شناسایی تشخیص داده شدند. در این مطالعه 16 صفت مورفومتری خارجی و 12 صفت مورفومتری جمجمه و دندان اندازه گیری شدند و آماره ها گزارش شده است. همه نمونه ها بالغ بوده و فقط یکی از نمونه ها انگل خارجی داشت. اندازه های صورت گرفته نشان از اولین گزارش این گونه و آماره های آن از استان مازندران است
The bats (Order: Chiroptera) includes nine families and 52 identified species in Iran. Five species of Rhinolophidae family have been reported from Iran. All members of this family are characterized by the presence of a horseshoe-shaped anterior nose leaf, the morphology of which can be diagnostic between species. Other characters commonly used to distinguish Rhinolophid species include external and craniodental measurements. One of the five species is Mediterranean horseshoe bat (Rhinolophus euryale) reported from Isfahan, Fars, Kurdestan, Lorestan, Western Azerbaijan, Chaharmahal and Bakhtiari, Golestan, Hamedan, Ilam, Kermanshah, Razavi Khorasan, Northern Khorasan and Khuzestan provinces. It was found a population of R.euryale from Rostamkola city (Mazandaran province) as the first record in this province. Eleven specimens (5 males and 6 females) of R.euryale were collected from Rostamkola by hand and net during October and November 2017. Specimens were identified by available keys. Biometric characters comprise 16 external morphometric and 12 craniodental morphometric characters were measured and statistic was reported. All specimens were mature and only one of them had exoparasite. Our results claim first report of this species and its statistic in Mazandaran province.
http://www.aejournal.ir/article_105863_62a39f98c42bf047fbf5bf7ca1462c5e.pdf
خفاش نعل اسبی مدیترانه ای
Rhinolophus euryale
استان مازندران
Mediterranean horseshoe bat
Rhinolophus euryale
Mazandaran Province
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
21
30
10.22034/aej.2020.105695
105695
Ecology
بارزسازی نقش ارتفاع در جابهجایی گونههای حیاتوحش مناطق کوهستانی با تاکید بر مناطق حفاظت شده: مطالعه موردی استان کرمانشاه
Highlighting altitude role in the movement of wildlife species of mountain areas with emphasis on protected areas: Case Study of Kermanshah Province
پیمان کرمی
peymankarami1988@gmail.com
1
کامران شایسته
ka_shayesteh@yahoo.com
2
نصرالله رستگار
nasrullah.r@gmail.com
3
گروه محیط زیست، دانشکده منابع طبیعی و محیط زیست، دانشگاه ملایر، ملایر، ایران
گروه محیط زیست، دانشکده منابع طبیعی و محیط زیست، دانشگاه ملایر، ملایر، ایران
گروه زیست شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران
کوهستان ها، اکوسیستم های منحصربه فردی هستند که براساس تنوع و پیچیدگی توصیف می شوند. تغییرات توپوگرافی شدید و گرادیان های اقلیمی و زیستی با تضادهای شدید فصلی و شکنندگی از ویژگی این مناطق است. با افزایش فشار بر گونه های حیات وحش، مناطق مرتفع به عنوان آخرین پناهگاه های حیات وحش ایفای نقش می کنند. ارتفاع در تشکیل این مناطق نقش بسیار کلیدی دارد که سایر عوامل محیطی را نیز به شکل مستقیم و یا غیرمستقیم تحت تأثیر قرار می دهد. محدودیت ارتفاعی در استفاده از سرزمین، مانعی برای توسعه لگام گسیخته و درنتیجه دست ورزی به این مناطق شده است. به منظور بررسی جابه جایی گونه های مناطق حفاظت شده کوهستانی استان، موقعیت مشاهده 17 گونه از پرندگان و پستانداران استان شناسایی شد. سپس نقشه هزینه جابه جایی با استفاده از وزن دهی به طبقات مختلف ارتفاع تهیه شد. از روش های تحلیل کم ترین هزینه مسیر (least cost path analysis) و تئوری مدار الکتریکی (Circuitscape) و هم چنین متریک های مربوط به هریک، برای مدل سازی و تحلیل مسیر جابه جایی حیات وحش استفاده شد. بر اساس نتایج تئوری مدار 15 دالان زیستگاهی با طول 1363 کیلومتر شناسایی شد. پناهگاه حیات وحش بیستون و منطقه شکار ممنوع بوزین و مرخیل بیش ترین نقش را در برقراری ارتباطات سیمای سرزمین مناطق حفاظت شده برعهده دارند. براساس نتایج تحلیل کم ترین هزینه، 26 کریدور با طول 4317 کیلومتر مدل سازی شد. متریک های مطلوبیت و تراکم استفاده از دالان در روش کم ترین هزینه نشان دادند که مطلوب ترین کریدور برای جابه جایی گونه های حیات وحش در مسیر کوههای بیستون، پرآو و خورین به سمت رشته کوه شاهو قرار دارد.
Mountains are unique ecosystems which are described by variety and complexity. Extreme changes in topography and climatic and biological gradients with seasonal and fragile contrasts are characteristic of these areas. With increasing pressure on wildlife species, highlands play the role as the last wildlife sanctuaries. Altitude plays a key role in the formation of these areas which influences other environmental factors either direct or indirect. The altitude constraint in the use of land has been an obstacle to the severe development and consequently manipulation of these areas. In order to investigate the displacement of species of protected areas in the province, the observation of 17 species of birds and mammals in the province was identified then, the resistance map was prepared using weighting to different heights. The least cost path and circuit cape methods as well as the metrics related to each of them, were used to model and analyze the wildlife movement pathway. According to theoretical results, 15 habitat corridors with a length of 1363 km were identified. Bisotoun wildlife refuge and Bozin and Merkhil no hunting areas play the most important role in establishing the territorial communications of protected areas. Based on the results of the least cost analysis, 26 corridors with a length of 4317 km were modeled. Utility and density metrics of using the corridors in the least cost method indicated that the most desirable corridor for the displacement of wildlife species along the paths of the Bisotoun, Paraw and Khorin mountains is located on the Shaho Mountain.
http://www.aejournal.ir/article_105695_488973609b2eaf38e910e6a53905c32e.pdf
اتصالات سیمای سرزمین
بیستون
شاهو
بوزین و مرخیل
ارتفاع
کرمانشاه
Land scape connectivity
Bisotoun
Shaho
Bozen marakhel
Altitude
Kermanshah
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
31
36
10.22034/aej.2020.105876
105876
Physiology (Animal)
بررسی ارتباط میزان کاهش نمره بدنی پس از زایمان، فصل و تعداد شیرواری بر بروز ورم پستان بالینی در گاو شیری
Evaluation of the relationship between postpartum Body Condition Score reduction, season and parity on the incidence of clinical mastitis in dairy cattle
سجده کمالی
kamalisojdeh@yahoo.com
1
میثم مکی
meysam.makki@yahoo.com
2
رحیم احمدی
rahimahmadi@yahoo.com
3
مهدی پورمهدی بروجنی
pourmahdim@scu.ac.ir
4
گروه تغذیه و اصلاح نژاد دام، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران
گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران
گروه علوم درمانگاهی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه شیراز، شیراز، ایران
دانشیار گروه بهداشت مواد غذایی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران.
تعادل منفی انرژی که معمولاً در دوره انتقالی اتفاق می افتد، می تواند با اثرات مهمی در زندگی دام همراه باشد که از آن جمله می توان به کاهش نمره وضعیت بدنی حیوان اشاره نمود، این مطالعه با هدف بررسی ارتباط بین میزان کاهش نمره وضعیت بدنی، فصل و شیرواری با وقوع ورم پستان بالینی در هفته های ابتدایی پس از زایمان در یکی از دامداری های استان فارس و روی 1613 رأس گاو شیری صورت گرفته است. در رابطه با هر گاو وضعیت نمره بدنی، وضعیت ورم پستان و تعداد کارتیه های درگیر با توجه به تعداد شیرواری و فصل زایمان در دو نوبت ارزیابی شد که نوبت اول در 2 یا 3 روز قبل از زایمان و نوبت دوم حدود یک ماه (3±30 روز) پس از زایمان انجام شد. درنهایت نیز نتایج به دست آمده با استفاده از نرم افزار SPSS و به کمک آزمون مربع کای مورد تجزیه و تحلیل آماری قرارگرفت. نتایج نشان داد که وقوع ورم پستان بالینی به طور معنی داری تحت تاثیر نمره وضعیت بدنی و نیز تعداد شیرواری قرارگرفته است. به صورتی که با کاهش بیش تر نمره وضعیت بدنی میزان وقوع ورم پستان بالینی افزایش می یابد و افزایش تعداد شیرواری در عمر اقتصادی گاو با افزایش ابتلا به ورم پستان بالینی همراه می باشد. اما تاثیر فصل بر میزان وقوع این عارضه معنی دار نبود (0/05<P).
Negative energy balance, which usually occurs in transitional period, can have important implications for livestock life such as reduction in body condition score. The aim of this study was to determine the relationship between the rate of Body Condition score reduction, season and parity with the occurrence of clinical mastitis in the first weeks of postpartum period in one of the Fars province farms and it was conducted on the 1613 dairy cattle.For each cow BCS, the status of mastitis and the number of infected quarter was evaluated according to the parity and delivery season at two times, he first time being 2 or 3 days before calving and the second time approximately one month after that (30±3 day). Finally, the results were analyzed using SPSS software and chi square test.Results showed that the occurrence of clinical mastitis was significantly affected by BCS and the parity. As further decrease in the BCS, increases the incidence of clinical mastitis and increasing the parity is associated with anincrementin the incidence of clinical mastitis, But the effect of the season on this complication was not significant.% (p>0.05).
http://www.aejournal.ir/article_105876_fe651dcedad6f084c306da90cf91ecb1.pdf
ورم پستان
نمره وضعیت بدنی
گاو
تعداد شیرواری
mastitis
BCS
Cow
Parity
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
37
44
10.22034/aej.2020.105886
105886
Animal environment
بررسی اثرات افزودن لاکتوباسیلوس ال بوچنری به جیره غذایی گاو شیری آلوده به آفلاتوکسین B1 بر فراسنجه های تولید گاز در شرایط آزمایشگاهی
Study of the effect of Lactobacillus buchneri supplementation to dairy diet contaminated with Aflatoxin B1 on in vitro gas production parameters
ذبیح اله نعمتی
znnemati@yahoo.com
1
مقصود بشارتی
m_besharati@hotmail.com
2
گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تبریز، اهر، ایران
گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تبریز، اهر، ایران
آفلاتوکسین B1 توسط قارچ های آسپرژیلوس فلاووس و پارازیتیکوس تولید و میزان حرکات شکمبه و تجزیه پذیری مواد خوراکی در آن تحت تاثیر قرار می دهد. هدف از این مطالعه بررسی کاهش اثرات سوء آفلاتوکسین B1 بر تخمیر شکمبه ای در حضور افزودنی لاکتوباسیلوس البوچنری در شرایط آزمایشگاهی بود. تیمارهای آزمایشی شامل: جیره پایه (شاهد)، جیره پایه همراه با 0/5 و 1 میکروگرم بر میلی لیتر آفلاتوکسین B1 و جیره غذایی پایه آلوده با آفلاتوکسین B1 (یک میکروگرم در میلی لیتر) به همراه سطوح مختلف افزودنی لاکتوباسیلوس البوچنری به ترتیب 0/01، 0/1 و 0/2 نانوگرم در کیلوگرم جیره غذایی بودند. میزان گاز تولیدی در 4 ،6 ،8 ،12 ،24 ،36، 48، 72، 96 و 120 ساعت بعد از عمل انکوباسیون ثبت شد. داده های به دست آمده در یک طرح آماری کاملاً تصادفی با 3 تکرار آنالیز گردید. نتایج نشان داد سم آفلاتوکسین B1 سبب تغییر در تخمیر شکمبه و کاهش حجم گاز تولیدی (429 میلی لیتر به ازای گرم ماده خشک) در مقایسه با گروه شاهد (382 میلی لیتر به ازای گرم ماده خشک) شد (0/05>P). در پایان 120 ساعت انکوباسیون بیش ترین گاز تولیدی مربوط به تیمار شاهد و کم ترین گاز تولیدی مربوط به تیمار دریافت کننده 0/2 نانوگرم لاکتوباسیلوس ال بوچنری بود (0/05>P). افزودن لاکتوباسیلوس البوچنری سبب افزایش فراسنجه های تخمینی شامل انرژی متابولیسم، انرژی خالص و قابلیت هضم ماده آلی شد (0/05>P). هم چنین افزودن سطوح 0/01، 0/1 و 0/2 نانوگرم ال بوچنری به جیره آلوده به آفلاتوکسین B1 به طور معنی داری سبب کاهش pH در شرایط آزمایشگاهی گردید (0/05>P). نتایج نشان داد لاکتوباسیلسوس ال بوچنری سبب افزایش قابلیت هضم شکمبه شد و توانایی مهار آلودگی آفلاتوکسین B1 در جیره گاوهای شیری را در شرایط برون تنی دارد.
Aflatoxin B1 is produced by Aspergillus falvus and Aspergillus parasiticus which affect rumen motility and feed degradation. The aim of this study was to evaluate the effects of aflatoxin B1 on rumen fermentation in the presence of Lactobacillus buchneri additive using in vitro gas production technique. Experimental treatments were: basal diet, basal diet with 0.5 mg/ml aflatoxin B1, basal diet with 1 mg/ml aflatoxin B1, and aflatoxin B1 contaminated base diet (1 mg/ml) with addition levels of Lactobacillus buchneri 0.01, 0.1 and 0.2 ng/kg diet, respectively. Gas volume of each bottles were recorded at 2, 4, 6, 8, 12, 24, 36, 48, 72, 96 and 120 hours of incubation. The data were analyzed in a completely randomized design with three replications. According to the results of gas production, aflatoxin B1 affect the rumen fermentation and reduced gas production volume (429 ml) compared to control group (382 ml) (P <0.05). At 120 h incubation time, the highest and lowest gas production volume was related to control group and treatment with 0.2 ng L. buchneri (P <0.05). Addition of Lactobacillus buchneri caused an increase in the estimated parameters include ME, NEL and organic matter digestibility. Also, the L. buchneri addition at levels of 0.01, 0.1 and 0.2 ng/kg significantly reduced pH of diet contaminated with aflatoxin B1 (P<0.05). According to the results it concluded that, in vitro digestibility increased by L. buchneri and it has ability to inhibit aflatoxin B1 reverse effect in in vitro rumen fermentation of dairy cattle diet.
http://www.aejournal.ir/article_105886_c912a07302e36998e18c65d3f614282d.pdf
آفلاتوکسین B1
لاکتوباسیلوس ال بوچنری
تولید گاز
Aflatoxi B1
Gas production
L. buchneri
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
45
52
10.22034/aej.2020.105888
105888
Nutrition
برآورد ارزش غذایی دانههای گندم و جو با روش تولید گاز آزمایشگاهی با استفاده از دو منبع میکروارگانیسم شیرابه شکمبه و سوسپانسیون مدفوع گوسفند قزل
Estimating nutritional value of wheat and barley grains by in vitro gas production technique using rumen and faeces liquor of Gezel rams
ابوالفضل آقاجانزاده گلشنی
aaghajanzadeh50@gmail.com
1
ناصر ماهری سیس
nama1349@gmail.com
2
رامین سلامت دوست نوبر
r.salamatdoust@gmail.com
3
یحیی ابراهیم نژاد
ebrahimnezhad@gmail.com
4
ابوالفضل قربانی
abolfazlgorbani@gmail.com
5
گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی و دامپزشکی، واحد شبستر، دانشگاه آزاد اسلامی، شبستر، ایران
گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی و دامپزشکی، واحد شبستر، دانشگاه آزاد اسلامی، شبستر، ایران
گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی و دامپزشکی، واحد شبستر، دانشگاه آزاد اسلامی، شبستر، ایران
گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی و دامپزشکی، واحد شبستر، دانشگاه آزاد اسلامی، شبستر، ایران
گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی و دامپزشکی، واحد شبستر، دانشگاه آزاد اسلامی، شبستر، ایران
هدف از این مطالعه بررسی امکان جایگزینی سوسپانسیون مدفوع با شیرابه شکمبه در روش تولید گاز آزمایشگاهی برای برآورد ارزش غذایی دانه های گندم و جو برای نشخوارکنندگان است. برای انجام آزمایش تولید گاز آزمایشگاهی با استفاده از شیرابه شکمبه، مایع شکمبه از سه رأس گوسفند کانوله دار و برای انجام آزمایش مشابه با استفاده از سوسپانسیون مدفوع، مدفوع تازه از همان حیوانات دریافت شد. نتایج نشان داد از نظر تولید گاز آزمایشگاهی بین دو روش استفاده از شیرابه شکمبه و سوسپانسیون مدفوع در زمانهای مختلف انکوباسیون در مواد خوراکی آزمایشی، تفاوت معنی داری وجود نداشت. هم چنین اختلاف معنی داری از نظر فراسنجه A (حجم گاز حاصل از بخش قابل تخمیر) و ارزش غذایی برآورد شده بین دو روش مورد آزمایش وجود نداشت، ولی ثابت نرخ تولید گاز (c) به دست آمده از روش استفاده از مدفوع به طور معنی دار بیش تر از روش شیرابه شکمبه بود. با توجه به معادلات رگرسیون به دست آمده می توان با استفاده از سوسپانسیون مدفوع به عنوان منبع میکروارگانیسم مقدار گاز تولیدی در روش شیرابه شکمبه را برآورد کرد که این معادلات برای دانه گندم Y=-3.8751+1.0052X و برای دانه جو Y=-1.7172+1.0367X می باشد. هم چنین اختلاف معنی داری در مقادیر انرژی قابل متابولیسم، انرژی خالص شیردهی، قابلیت هضم مادهآلی و اسیدهای چرب زنجیر کوتاه برآورد شده از روی مقدار تولید گاز آزمایشگاهی با استفاده از شیرابه شکمبه و سوسپانسیون مدفوع مشاهده نشد. در مجموع به نظر می رسد سوسپانسیون مدفوع جایگزین مناسبی برای شیرابه شکمبه در روش تولید گاز آزمایشگاهی برای ارزشیابی مواد خوراکی برای نشخوارکنندگان باشد.
This experiment conducted to investigating the possibility of using in vitro gas production technique using faeces suspension as inocula in place of the rumen liquors for estimation of nutritional value of wheat and barley grains.The chemical compositions of wheat and barley grains were determined by conventional methods. For the in vitro gas production technique, rumen liquor and faeces collected from three cannulated rams. Result indicated that, there were no significant differences between gas production volume of wheat and barley grains with rumen liquor and faeces suspension at different incubation times (except 12 h of incubation in wheat grain). Also, there were no significantly differences between A fraction (gas production volume (ml) of fermentable fraction of feed) and estimated nutritional values in both feeds using rumen liquor and faeces suspension as inocula, but the rate of gas production (c) using faeces suspension was significantly higher than that of rumen liquor. Prediction equations of the amount of gas production using rumen liquor from the gas production volume with faeces suspension is Y=-3.8751+1.0052X for the wheat grain and is Y=-1.7172+1.0367X for barley grain. In addition, there were no significant differences between metabolizable energy (ME), net energy for lactation (NEl), organic matter digestibility (OMD) and short chain fatty acids (SCFA) contents of wheat and barley grains with rumen liquor and faeces suspension. In an overall conclusion, it seems that the sheep faces may be a suitable alternative to rumen liquor in the in vitro gas production method for ruminant feed evaluation.
http://www.aejournal.ir/article_105888_2c856b0299547e9f763c995efeb9665d.pdf
شیرابه شکمبه
سوسپانسیون مدفوع
تولید گاز آزمایشگاهی
انرژی قابل متابولیسم
Rumen liquor
Faeces suspension
in vitro gas production
Metabolizable energy
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
53
60
10.22034/aej.2020.105674
105674
Nutrition
تعیین ارزش تغذیه ای ضایعات چای سبز و سیاه در تغذیه نشخوارکنندگان با استفاده از روش آزمایشگاهی تولید گاز
Determination of nutritive values of the green and black tea waste in ruminant nutrition using in vitro gas production technique
نازک شکرانی قشلاق
nazakshokrani373@gmail.com
1
حمید پایا
hamid.paya@tabrizu.ac.ir
2
اکبر تقی زاده
taghizadeh@tabrizu.ac.ir
3
حمید محمدزاده
hamidmhz@tabrizu.ac.ir
4
گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران
گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران
گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران
گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران
هدف از انجام تحقیق، تعیین ترکیبات شیمیایی و ترکیبات فنولی ضایعات چای سبز و سیاه و برآورد انرژی قابل متابولیسم و انرژی ویژه شیردهی با استفاده از روش آزمایشگاهی تولید گاز بود. این تحقیق در قالب طرح کامل تصادفی با سه تیمار ضایعات چای سبز، ضایعات چای سیاه و یونجه، اجرا و داده های حاصل با نرم افزار (SAS (1/9 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. مقادیر پروتئین خام، خاکستر خام، عصاره اتری، دیواره سلولی نامحلول در شوینده خنثی و دیواره سلولی نامحلول در شوینده اسیدی در ضایعات چای سبز به ترتیب: 13/7، 3/7، 2، 44/6 و 31/7 درصد ماده خشک و در ضایعات چای سیاه به ترتیب: 14/8، 4/7، 2/4، 39/6 و 27/1 درصد ماده خشک بود. مقدار کل ترکیبات فنولی و تانن قابل استخراج برای ضایعات چای سبز به ترتیب 20/3 و 18/7 درصد ماده خشک و برای ضایعات چای سیاه 18/7 و 12/7 درصد ماده خشک بود. 96 ساعت پس از انکوباسیون ضایعات چای سیاه بیش ترین و یونجه کم ترین میزان گاز تولیدی را به خود اختصاص دادند (0/05>p). پتانسیل تولید گاز ضایعات چای سبز، سیاه و یونجه به ترتیب 284/2، 294 و 261/9 میلی لیتر گاز به ازای هر گرم ماده خشک به دست آمد. نرخ تولید گاز ضایعات چای سبز، سیاه و یونجه به ترتیب 0/074، 0/074 و 0/072 در ساعت بود. بیش ترین میزان انرژی قابل متابولیسم و انرژی ویژه شیردهی مربوط به ضایعات چای سیاه (به ترتیب 9/45 و 5/77 مگاژول در کیلوگرم ماده خشک) بود. نتایج نشان داد ضایعات چای سبز و سیاه دارای ارزش تغذیه ای بالاتری از یونجه اواخر گل دهی بوده و بنابراین می توان به عنوان بخشی از جیره نشخوارکنندگان از آن استفاده کرد.
The aim of this study was to determine of nutritive value of green and black tea waste, and determination of metabolizable energy (ME) and net energy for lactation (NEL) using in vitro gas production method. The obtained data was completely randomized design was analyzed using SAS procedures. The values of crude protein, crude ash, ether extract, neutral detergent fiber and acid detergent fiber in green tea waste were 13.7, 3.7, 2, 44.6 and 31.7 %DM, also for black tea waste were 14.8, 4.7, 2.4, 39.6 and 27.1 %DM, respectively. The value of total phenol and extractable tannin for green tea waste were 20.3 and 18.7 %DM, and for black tea waste were 18.7 and 12.7 %DM, respectively. After 96 h of incubation, black tea waste and alfalfa had the highest and lowest gas production volume among the test feeds (p<0.05). The gas production potential amounts of the green and black tea waste and alfalfa hay were obtained 284.2, 294 and 261.9 ml/g DM, respectively. Rate of gas production for green and black tea waste and alfalfa hay were 0.074, 0.074 and 0.072 (h-1), respectively. Black tea waste had the greatest estimated metabolizable energy and net energy for lactation (9.45 and 5.77 MJ/Kg DM) among feedstuffs. These results indicated that black and green tea waste had a nutritive value higher than last bloom alfalfa and can be used as a part of ruminants ration.
http://www.aejournal.ir/article_105674_8d1eddc7e38a0302af306158a8ee6d40.pdf
ضایعات چای سبز و سیاه
ترکیبات شیمیایی
ترکیبات فنولی
نشخوارکنندگان
Black and green tea waste
Chemical composition
Phenol component
Ruminants
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
61
66
10.22034/aej.2020.105980
105980
Physiology (Animal)
اثر حفاظتی عصاره هیدروالکلی میوه تمشک (Rubus fruticosus L) بر سطح سرمی لیپیدهای خون در موش های صحرایی نر دیابتیک القا شده با STZ
Protective effect of hydroalcoholic extract of Raspberry fruit (Rubus fruticosus L.) on serum lipid profile in STZ-induced diabetic male rats
محیا سهیلی فر
mahya.soheilifar@yahoo.com
1
عبدالحسین شیروی
shiravi738@yahoo.com
2
ناصر میرازی
3
ویدا حجتی
vida.hojati@gmail.com
4
رقیه عباسعلی پورکبیره
5
گروه زیست شناسی، دانشکده علوم پایه، واحد دامغان، دانشگاه آزاد اسلامی، دامغان، ایران
گروه زیست شناسی، دانشکده علوم پایه، واحد دامغان، دانشگاه آزاد اسلامی، دامغان، ایران
گروه زیست شناسی، دانشکده علوم پایه، دانشگاه بوعلی سینا، همدان، ایران
گروه زیست شناسی، دانشکده علوم پایه، واحد دامغان، دانشگاه آزاد اسلامی، دامغان، ایران
گروه بیوشیمی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات درمانی همدان، همدان، ایران
کاهش میزان گلوکز و لیپیدهای نامطلوب سرم در بیماران دیابتی دارای اهمیت است. دراین مطالعه تاثیر عصاره هیدروالکلی میوه تمشک (Rubus fruticosus L) و میزان لیپیدهای خون در رت های دیابتی شده با استرپتوزوتوسین مورد بررسی قرار گرفت. 50 سر موش نر نژاد ویستار با وزن 20±200 گرم به 5 گروه مساوی تقسیم شدند. گروه شاهد ، گروه شاهد دیابتی شده و 3 گروه تجربی دیابتی شده که عصاره هیدروالکلی میوه تمشک را با دوزهای 50 میلی گرم/کیلوگرم، 100 میلی گرم/کیلوگرم و 200 میلی گرم/کیلوگرم دریافت کردند. برای القا دیابت استرپتوزوتوسین (55 میلی گرم/کیلوگرم) به صورت ip تزریق و بعد از 4 هفته نمونه خونی تهیه شد و داده ها با نرم افزار spss مورد تحلیل آماری قرار گرفت. سطح سرمی کلسترول تام،LDL و تری گلیسرید سرم در گروه دیابتی نسبت به گروه شاهد افزایش معنی داری یافت (p<0.05),(P<0/01) و (P<0/001). اما سطح سرمی HDL در گروه دیابتی نسبت به گروه شاهد کاهش داشت (P<0/05) و سطح سرمی کلسترول تام، LDL و تری گلیسیرید در گروه دیابتی دریافت کننده عصاره هیدروالکلی تمشک کاهش معنی داری نسبت به گروه دیابتی داشته است (p<0.05),(P<0/01) و (P<0/001). سطح سرمی HDL در گروه دیابتی دریافت کننده عصاره هیدروالکلی تمشک افزایش معنی داری نسبـت به گروه دیابتی نشان داد (0/05>P) و (0/01>P). دیابت موجب افزایش چربی های خطرساز در سرم خون رت ها می گردد. عصاره هیدروالکلی تمشک به دلیل دارا بودن ترکیبات آنتی اکسیدانی اثرات سودمندی بر لیپیدهای نامطلوب سرم دارد.
The effect of hydroalcoholic extract of Raspberry fruit (Rubus fruticosus L.) on serum lipids levels in streptozotocin-induced diabetic rats was investigated in this study. 50 male Wistar rats weighing 20 ± 200g were divided into 5 groups. The non-diabetic control group, the diabetic control group and the three diabetic experimental groups received the hydroalcoholic extract of Raspberry fruit at doses of 50, 100 and 200 mg / kg. Diabetes was induced by an intraperitoneal injection of STZ (55 mg / kg). After 4 weeks serum samples were collected from all groups and serum lipids were measured. Data were analyzed using SPSS. Results: The results showed that serum levels of total cholesterol, LDL and triglyceride significantly increased in diabetic group compared to control group (P <0.001), (P <0.05), (P <0.01). While serum HDL level in the diabetic group was lower than the control group (P <0.05). Moreover, serum levels of total cholesterol, LDL and triglyceride significantly decreased in the diabetic group receiving the hydroalcoholic extract of Raspberry (p <0.05), (P <0.01) and (P <0/001) respectively. The serum HDL level in the diabetic group receiving the raspberry hydroalcoholic extract showed a significant increase in comparison with the diabetic group (P <0.05), (P <0.01).Results of this research showed that diabetes increases the risk of undesirable lipids in the blood serum of rats. Hydroalcoholic extract of raspberries has beneficial effects on reducing lipids due to antioxidant activity.
http://www.aejournal.ir/article_105980_687db1ce3edac06758a2d249859af894.pdf
تمشک
دیابت
رت
لیپیدهای سرم
Raspberry
Diabetes
Rat
Serum lipids
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
67
74
10.22034/aej.2020.105998
105998
Animal environment
ارزیابی زیستگاه لانه گزینی کبوتر جنگلی (Columba palumbus) در منطقه شراء خنداب، استان مرکزی
Evaluation of nesting habitat of Columba palumbus in Shara area, Khondab, Markazi province
امیر انصاری
a_ansari645@yahoo.com
1
گروه محیط زیست، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه اراک، اراک، ایران
دره شراء زیستگاه مناسبی برای پرندگان شاخه نشین به ویژه کبوتر جنگلی می باشد. این مطالعه از ماه فروردین تا شهریور ماه سال 1397 در دره شراء حدفاصل بین پل دوآب تا پل جوشیروان در حریم 2/5 کیلومتری رودخانه شراء با استفاده از مدل سازی زیستگاه تنوع زیستی (HBM) با 4 مدل Typicalities ،Xaxent ،Logistic Regression و Multi-layer Perceptron (MLP) Neural Network در نرم افزار Terrset و Arc Gis با 6 متغیر شیب، ارتفاع، نزدیکی به رودخانه، فاصله از جاده، کاربری اراضی، فاصله از روستا انجام شد. نتایج نشان می دهد 26 لانه کبوترجنگلی در منطقه مشاهده گردید که 77 درصد لانه ها دو بار در سال برای جوجه آوری استفاده می شوند. دره شراء منتهی الیه جنوب شرقی زیستگاه لانه گذاری کبوترجنگلی در ایران می باشد. با مقایسه عملکرد 4 مدل مشخص گردید همبستگی معنی داری (0/87) بین مطلوبیت زیستگاه با مدل مگسنت و کاربری باغی و جنگلی است. اعتبار مدل مطلوبیت زیستگاه مگسنت معادل (0/974) است که نشانگر عملکرد بسیار عالی روش Maxent می باشد. بنابراین با تطبیق شرایط منطقه،مدل مگسنت معتبرتر و به واقعیت نزدیک تر است. متغییرهای نزدیکی به رودخانه و کاربری اراضی باغی و جنگلی در لانه گزینی کبوتر جنگلی از اهمیت زیادی برخوردار است.
The Valley of Shara is a suitable habitat for branch birds, especially of the Columba palumbus. This study was conducted from April to September 2018 in the Shara Valley, Intermediate of between the Duab bridge and the Goshirvan bridge in 2.5km distance from the river, Using of Habitat Biodiversity Modeler (HBM) method, With Modeles four of such as: Typicalities, Maxent, Logistic Regression,Multi-layer Perceptron (MLP) Neural Network in the Terrset and Arc Gis13.1 softwares , and with variables six of such as: slope, elevation, proximity to the river, distance from the road, land use, distance from the village. Results show, There are C.palumbus nest Twenty six in the area. The Valley of Shara is the southeastern part of the nesting habitat of the C.palumbus in Iran. By comparing the performance, four models were identified, The habitat suitable area of the maxent model is a significant correlation (0.87) with the forest use. that the desirability model validity is equal to 0.914 showing a excellent of Maxent model. Therefore, by matching the region's conditions, the Maxent model is more reliable and closer to reality. Variants of proximity to the river and the use of garden and forest land in the nesting habitat are of great importance.
http://www.aejournal.ir/article_105998_ef4710a533483b09b232bf7529a69095.pdf
دره شراء
کبوتر جنگلی
زیستگاه لانه گزینی
مدل سازی زیستگاه تنوع زیستی (HBM)
Shara Valley
Columba palumbus
Nesting habitat
Habitat Biodiversity Modeler
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
75
82
10.22034/aej.2020.106062
106062
Animal environment
تجمع زیستی فلز جیوه بافت های کلیه، کبد، عضله و پر پرندگان در خور موسی (مطالعه موردی: اگرت کوچک (Egretta garzetta) و پرستوی دریایی معمولی (Sterna hirundo))
Bioaccumulation of Mercury using Liver,Kidney,Muscle and Feather Tissue in Mousa Creecks (Case study: Egretta garzetta and Sterna Hirundo )
مهدی طیبی
mehdi.tayebi1985@gmail.com
1
صدیقه جهانگیری
sadigheh.jahangiri@gmail.com
2
گروه محیط زیست، شرکت بهره برداری نفت و گاز آغاجاری، آغاجاری، ایران
باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران
در این مطالعه مقادیر جیوه در بافت های (پر، کلیه، کبد و عضله) دو گونه از پرندگان خورموسی به نام های اگرت کوچک ( Egretta garzetta) و پرستوی دریایی معمولی (Egretta garzetta) بررسی شد. در تیرماه سال 1390، 40 پرنده متعلق به دو گونه اگرت کوچک و پرستوی دریایی معمولی (از هرگونه 20 عدد 10 تا نر 10 تا ماده)، به صورت تصادفی در کل منطقه خورموسی واقع در استان خوزستان جمع آوری گردید. ابتدا پرنده ها به وسیله ترازوی دیجیتالی وزن شدند و سپس نمونه ها به آزمایشگاه منتقل شدند. اندازه گیری جیوه به وسیله دستگاه LECO254AMA استاندارد شماره 5722D-ASTM انجام شد. نتایج به دست آمده از این تحقیق نشان داد غلظت های جیوه در بافت های مورد مطالعه بیش تر تحت تاثیر محل تغذیه و جنسیت پرندگان بود. هم چنین تفاوت معنی داری در مقادیر جیوه بین جنس نر و ماده اگرت کوچک و پرستوی دریایی معمولی وجود داشت (0/05>P). میزان تجمع غلظت جیوه در بافت های پر، کبد، کلیه و عضله سینه پرستوی دریایی نر به ترتیب 13/5، 5/37، 4/67 و 2/36 میکروگرم برگرم و در پرستوی دریایی معمولی ماده به ترتیب 12/45، 3/26، 38/06، 1/2 میکروگرم بر گرم بود. در اگرت کوچک نر نیز تجمع غلظت جیوه در بافت های پر، کبد، کلیه و عضله سینه به ترتیب برابر با 7/16، 4/56، 3/82 و 1/53 میکروگرم بر گرم و در اگرت کوچک ماده به ترتیب 6/36، 2/68، 2/16 و 1/33 میکروگرم بر گرم به دست آمد .
In this study, the amount of mercury in the tissues (feathers, kidneys, liver and muscle) of two species of mousa Creecks birds( Egretta garzetta and Sterna Hirundo) were investigated. The results of this study showed that the concentration of mercury in the studied tissues is more than the effect of the feeding location and the sex of the birds. The results showed that there was a significant difference in the amount of Bioaccumulation of mercury between males and females and the common marine swallow (P <0.05). The amount of mercury in the feather , liver, kidney and muscle of male breastbearer is 13/5, 5.37, 4/67, and 2/36 μg/g , and in the female Stern hirundo was 12/45, 3 / 26, 38/06 and 1/2 μg/g and in Egretta garzetta male 7/16, 4/56, 3/28, 1/53μg/g , and in the male Egretta garzetta 6/36, 2/68, 2/16, 1 / 33 μg/g . The total amount of mercury in the tissues of the birds was as follows: muscle> kidney> liver> full. Total mercury . The average concentration of mercury in the swallowtail was higher than that in the Stern hirundo, which had a negative effect on reproduction and behavior, and its value was 12/97 μg/g .
http://www.aejournal.ir/article_106062_f90268ab24c197464eaa35c467e2d340.pdf
جیوه
تجمع زیستی
خور موسی
اگرت کوچک
پرستوی دریایی
Mercury
bioaccumulation
mousa Creecks
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
83
90
10.22034/aej.2020.106102
106102
Ecology
مدل سازی مطلوبیت زیستگاه پلیکان پاخاکستری (Pelecanus crispus) با استفاده از روش حداکثر آنتروپی (MAXENT) در ایران
Modeling Habitability Pelecanus Crispus Using the Maximum Entropy Eethod (MaxEnt) in Iran
محمدعلی پویانی
elham.haghshenas1368@gmail.com
1
بهمن شمس اسفندآباد
b-shams@iau-arak.ac.ir
2
عباس احمدی
a-ahmadi@iau-arak.ac.ir
3
حمید ترنج زر
h-toranjzar@iau-arak.ac.ir
4
گروه محیط زیست، واحد اراک، دانشگاه آزاد اسلامی، اراک، ایران
گروه محیط زیست، واحد اراک، دانشگاه آزاد اسلامی، اراک، ایران
گروه محیط زیست، واحد اراک، دانشگاه آزاد اسلامی، اراک، ایران
گروه محیط زیست، واحد اراک، دانشگاه آزاد اسلامی، اراک، ایران
این پژوهش به صورت کمی به مدل سازی مطلوبیت زیستگاه پلیکان پاخاکستری با استفاده از مدل MAXENT در کشور پرداخته است. این تحقیق با استفاده از نقاط حضور این پرنده در ایران و داده های محیطی از پایگاه داده اقلیمی (world climate) به دست آمد. نتایج آزمون VIF جهت بررسی هم خطی بین متغیرها به کار گرفته شد که 7 متغیر میانگین درجه حرارت سالیانه (1 Bio)، میانگین مقادیر روزانه (2 Bio)، هم دمایی (3 Bio)، تغییرات فصلی درجه حرارت (4 Bio)، بارش سالیانه (12 Bio)، تغییرات فصلی بارش (15 Bio)، میانگین بارش در خشک ترین فصل سال (17 Bio) دارای کم ترین میزان هم خطی بوده که به عنوان متغیرهای اقلیمی انتخاب و مورد استفاده قرار گرفتند. شاخص AUC مدل به میزان 0/953 به دست آمد. براساس نمودار جک نایف متغیرهای میانگین مقادیر روزانه حرارت (2 Bio) و تغییرات فصلی درجه حرارت (4 Bio) به ترتیب بیش ترین درصد مشارکت و اهمیت و متغیرهای میانگین بارش در خشک ترین فصل سال (14 Bio) و هم دمایی (3 Bio) کم ترین درصد مشارکت و اهمیت را در تهیه نقشه مطلوبیت زیستگاه گونه پلیکان پاخاکستری در مدل مکسنت را داشتند. در این مطالعه، نتایج مدل سازی MAXENT نشان می دهد تنها 77838 کیلومتر مربع (5 درصد از مساحت کل کشور) برای حضور پلیکان پاخاکستری مطلوب می باشد.
This study aims to quantitatively model the utility of low-lying Pelican habitats using the MAXENT model in Iran. The bird's presence points were obtained from data recorded by the EPA and the World Report on its presence. The environmental data used were also obtained from the climate database www.worldclim.org. The results of VIF test were used to examine the correlation between variables including 7 variables mean annual temperature (Bio1), mean daily values (Bio2), isothermality (Bio3), seasonal temperature changes (Bio4), annual precipitation (Bio12), seasonal variations. Precipitation (Bio15), mean precipitation in the driest season of the year (Bio17) had the lowest co-linearity and were used as climate variables. The model's AUC index was 0.953. According to the Jack-Nieff graph, the mean daily temperature (Bio2) and seasonal temperature (Bio4) variables have the highest percentage of participation and importance, respectively, and the mean precipitation variables in the driest season (Bio17) and isothermal (Bio3), respectively. They were important in mapping the habitat suitability of pecans in the Maxent model. In this study, the MAXENT modeling results show that only 77838% of the total country (5%) is favorable for the presence of thick pelicans.
http://www.aejournal.ir/article_106102_4f58ad7289bf51a0fa921e53d61c3869.pdf
پلیکان پاخاکستری
مطلوبیت زیستگاه
داده های اقلیمی
MAXENT
Pelecanus crispus
habitability
Climate data
MAXENT
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
91
100
10.22034/aej.2020.106155
106155
Physiology (Animal)
تأثیر سیلی مارین، سیپروترون استات و سرماخوردگی بزرگسالان بر فراسنجه های خونی خروس های بومی
Effect of silymarin, adult cold and cyproterone acetate on blood parameters of native cocks
فرهاد صمدیان
fsamadian@yu.ac.ir
1
مسعود متوسل المهدی
masoud.motavasel@gmail.com
2
گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه یاسوج، یاسوج، ایران
گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه یاسوج، یاسوج، ایران
استامینوفن یک ترکیب تببری است که در دوزهای بالا منجر به آسیب شدید اکسیداتیو به بافت کبد و دیگر بافت های بدن طیور و پستانداران می شود. اثرات آسیب رسان کبدی استامینوفن، ترکیبات آنتی هیستامینی و سیپروترون استات در مطالعات قبلی نشان داده شده است. علاوه بر این، گزارش شده است که سیلی مارین از خصوصیات محافظ کبدی و کلیوی برخوردار است. هدف از مطالعه حاضر، بررسی اثرات سیلی مارین (400 پی پی ام جیره، 20 روز آزمایشی) بر روی برخی از متابولیت های سرمی خروس های بالغ بومی در پس از خوراندن ربع یک قرص سرماخوردگی (استامینوفن 42/8، فنیل افرین هیدروکلراید 0/66، کلرامفنیکل 0/26 و دکسترومتورفان هیدروبروماید 1/97 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن در روز، از روز 15 تا 20 آزمایش) بود. هم چنین در آزمایش دوم اثرات متابولیکی سیپروترون استات (10 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن به مدت 5 روز) مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که سیلی مارین در سطح 400 میلی گرم بر کیلوگرم جیره بر هیچ کدام از متابولیت های خونی تأثیر معنی داری نداشت (0/05<P). خوراندن یک چهارم یک قرص سرماخوردگی بزرگسالان به طور معنی داری کلسترول کل (0/01>P) و پروتئین کل سرمی (0/05>P) را در گروه شاهد کاهش داد. سیلی مارین کاهش پروتئین سرمی ناشی از استامینوفن را مهار نمود که می تواند بر اثر محافظت کنندگی کبدی سیلی مارین دلالت نماید. سیپروترون استات منجر به افزایش تستوسترون، تیروکسین و اسیداوریک سرمی گردید، ولی بر گلوکز، کلسترول کل و پروتئین کل سرمی تأثیر معنی داری نداشت (0/05<P). دخالت محور هیپوتالاموس-هیپوفیز-گناد ممکن است در افزایش تستوسترون سرمی نقش داشته باشد.
Acetaminophen is an antipyretic agent administered in high doses induce severe oxidative damage to liver and extra hepatic tissues in mammals and poultry. Hepatodamaging effects of acetaminophen and antihistamin compounds had been determined in previous studies. Moreover, it has been reported that silymarin has hepatoprotective and nephroprotective properties. Present investigation is performed to find out the effects of silymarin (400 mg/kg diet for 20 consecutive day) on some serum metabolites of native mature roosters after oral administration of a cold tablet (Acetaminophen, phenylephrine hydrochloride, chloramphenicol and dextromethorphan hydrobromide at 42.8, 0.66, 0.26 and 1.97 42.8 mg/kg bw/day respectively, from day 15 to day 20 of experiment). Metabolic effects of cyproterone acetate (10 mg/kg bw/day for 5 days) was also investigated in second experiment. The results showed that silymarin had no significant effect on any of the blood metabolites. Adult cold tablet significantly decreased serum total protein and serum total cholesterol in control group. Silymarin inhibited acetaminophen induced serum protein reduction in treatment group that can be imply to the hepatoprotective effects of silymarin. Cyproterone acetate increased serum testosterone, thyroxin and uric acid values (P<0.05), but did not significantly affect serum glucose, total cholesterol and total protein. Hypothalamic-pituitary-gonad axis intervention may be involved in increasing serum testosterone levels.
http://www.aejournal.ir/article_106155_97daf615d597d3bac4c780406569ef92.pdf
سیلی مارین
قرص سرماخوردگی
سیپروترون استات
خروس بومی
متابولیت های خونی
Silymarin
Adult cold tablet
Cyproterone acetate
Native roosters
Blood metabolites
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
101
110
10.22034/aej.2020.106180
106180
Animal systematic
مطالعه جمعیت های قورباغه آبی (Pelophylax bedriagae) با تأکید بر ویژگی های ریختی، ریخت سنجی، تولیدمثلی و بافت شناسی در زیستگاه های شمال استان خوزستان
Study of the Lewant water Frog (Pelophylax bedriagae) Camerano, 1882 populations in the northern habitats of Khuzestan Province with an emphasis on morphological, morphometric, reproductive and histological characteristics
اشرف جزایری
jazayeriashraf@ymail.com
1
فهیمه صابری
fahime.saberi.1991@gmail.com
2
طیبه محمدی
t.mahammadi@yahoo.com
3
گروه زیست شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران
گروه زیست شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران
گروه زیست شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران
دوزیستان ابتدایی ترین مهره داران زمینی و اولین مهره دارانی بودند که به زندگی در خشکی روی آورند. قورباغه آبی (Pelophylax bedriagae)، گروهی تک تبار از خانواده Ranidae است که همراه با جمعیت موجود در ترکیه جمعیت شمال غرب و جنوب غربی ایران را تشکیل می دهد. مطالعه حاضر در نواحی شمالی استان خوزستان با هدف بررسی صفات شاخص از نظر ریختی ، ریخت سنجی، بررسی ویژگی های تولیدمثلی و مطالعه ساختار بافتی پوست انجام شد. به همین منظور، 50 نمونه قورباغه از نواحی شمالی استان خوزستان طی فصول بهار و پاییز 1395 به صورت زنده صید و به آزمایشگاه منتقل شدند، پس از تعیین گونه، صفات ریختی و ریخت سنجی مورد بررسی قرار گرفت. طبق نتایج ریختی، سه نوع ریخت در بین نمونه ها شناسایی شد و مطابق آزمون مستقل بودن جنسیت از ریخت، ریخت سنخ و جنسیت مستقل از هم بود. هم چنین تعداد 9 صفت برای هر نمونه مورد بررسی ریخت سنجی قرار گرفت، نتایج آزمون (T-test) بین دو جنس نر و ماده نشان داد که در تمامی صفات، به جز طول ران و اندام جلویی، تفاوت معنی دار وجود دارد. نتایج برای آزمون T2 Hotelling نشان داد بین جنسیت نر و ماده دو ریختی جنسی وجود دارد. با این وجود نتایج آنالیز واریانس چند متغیره جدایی جمعیت در جنسیت نر و عدم جدایی جمعیت را در جنس ماده نشان داد. در بخش مطالعه ویژگیهای تولید مثلی، بیش ترین توان تولیدمثلی برای هر دو جنس نر و ماده در فصل بهار مشاهده شد. در بررسی ساختار پوستی در دو ناحیه پشتی و شکمی، اگرچه در هر دو ناحیه طبقات اپیدرم و درم وجود داشت اما رشته های کلاژن در سطح شکمی نازک تر از سطح پشتی بودند.
Amphibians were the most primordial vertebrates and the first vertebrates which came to live in land. Pelophylax bedriagae, clades that include north western and southwestern populations forms a monophyletic group along with samples from Turkey. The present study was conducted in northern parts of Khuzestan Province with the aim of evaluating the characteristics of morphology, morphometry, reproductive characteristics and skin texture study. For this purpose, 50 frog samples were collected from northern parts of Khuzestan province during the spring and autumn, and were transported to the laboratory. After specification, morphological traits and morphometric characteristics were investigated. According to the results of morphology, 3 types of pouring were identified among the samples and according to the gender independentness test, polymorphic traits and gender traits were independent. Moreover, 10 traits were evaluated for each morphometric sample. The results of T-test between male and female showed that there was a significant difference in all traits, except for hip length and arm length. As for the results of the T2 Hotelling test suggests sexual dimorphism between males and females. However, the results of multivariate analysis of variance showed the segregation of the population in male gender and the non-separation of the population in the female sex. In reproductive reproductive performance, the highest breeding power for both sexes was observed in spring. Examinations on the structure of the skin in the two regions of the back and abdomen indicated although there were epidermis and dermal surfaces in both areas, collagen fibers were thinner on the abdominal surface than the back surface.
http://www.aejournal.ir/article_106180_46bd2eb49dac11cff900130d545a2e4b.pdf
قورباغه آبی
چندریختی رنگی
دو ریختی جنسی
شرایط اکولوژیکی
نواحی شمالی استان خوزستان
Pelophylax bedriagae
Ecological conditions
Color polymorphism
Sexual dimorphism
Northern regions of Khuzestan Province
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
111
116
10.22034/aej.2020.106207
106207
Animal environment
بررسی رژیم غذایی ماهی گیش دم زرد (1833 ,Atule mate (Cuvier در خلیج فارس و دریای عمان (استان هرمزگان)
Feeding study of Yellowtail scad, Atule mate (Cuvier, 1833) in the Persian Gulf & Oman Sea (Hormozgan province waters)
اصغر نجفی نسب
asgharnajafi1347@gmail.com
1
احسان کامرانی
ezas47@gmail.com
2
فرهاد کی مرام
farhadkaymaram@gmail.com
3
سید محمدرضا فاطمی
reza_fatemi@hotmail.com
4
احسان رمضانی فرد
eramezanifard@gmail.com
5
گروه بیولوژی دریا، دانشکده علوم و فنون دریایی، واحد علوم وتحقیقات، دانشگاه آزاداسلامی، تهران، ایران
گروه شیلات، دانشکده علوم و فنون دریایی، دانشگاه هرمزگان، بندرعباس، ایران
موسسه تحقیقات علوم شیلاتی کشور، سازمان تحقیقات و آموزش و ترویج کشاورزی، تهران، ایران
گروه بیولوژی دریا، دانشکده علوم و فنون دریایی، واحد علوم وتحقیقات، دانشگاه آزاداسلامی، تهران، ایران
گروه بیولوژی دریا، دانشکده علوم و فنون دریایی، واحد علوم وتحقیقات، دانشگاه آزاداسلامی، تهران، ایران
این مطالعه به منظور بررسی رژیم غذایی ماهی گیش دم زرد (Atule mate) در آب های خلیج فارس و دریای عمان (استان هرمزگان) انجام شد. نمونه برداری ها به مدت 12 ماه از آذرماه 1395 تا آبان ماه 1396 صورت پذیرفت و نمونه برداری با تورهای گوشگیر ماهانه و فصلی انجام شد. جهت بررسی رژیم غذایی تعداد 447 قطعه ماهی نمونه گیری شده و شاخص GaSI، شاخص تهی بودن معده (CV)، شاخص ترجیح غذایی (FP) و درصد فراوانی اقلام غذایی تخمین زده شد. شاخص GaSI نشان داد اوج تغذیه این گونه در خردادماه است. میزان شاخص تهی بودن معده (CV)، برای این گونه در طول تحقیق 65/32% به دست آمد. با توجه به ماهیان استخوانی (موتوماهیان و ساردین ماهیان) موجود در معده این ماهی، گونه موتومنقوط (Encrasicholina punctifer) بهعنوان غذای اصلی برای گیش دم زرد و ماهی جنس ساردینلا (Sardinella sp) را می توان به عنوان غذای فرعی و سایر گونه های خورده شده که عبارت بودند از اسکویید و خرچنگ را می توان به عنوان غذای تصادفی عنوان نمود. با توجه به تنوع گونه ای گیش ماهیان و اهمیت ارتباط زنجیره های غذایی، پیشنهاد می گردد. محتویات معده گونه های خانواده گیش ماهیان مورد بررسی جامع قرار گیرد.
This study was conducted to evaluate the Yellowtail scad feeding (Atule mate) in the Persian Gulf and Oman Sea (Hormozgan province) by gill net fishing from Dec.2016 to Nov.2017 monthly and seasonally. Gastro-somatic index (GASI), CV , food preference index (FP), and frequency of food items were determined from 447 specimens. The maximum point of GaSI index was shown in June. The CV index for this species during the study was 65.32% . According to the volume of fish digested, Encrasicholina punctifer and Sardinella sp were the basic and secondary foods , respectively. Squid and crustaceans could be considered as the incidental foods. Regarding to the species diversity of Carangidae family and importance of relation between food items, it is recommended that comprehensive feeding study of all species of this family should be carried out .
http://www.aejournal.ir/article_106207_7af0a2af13a713d87bfb19ebdbf53250.pdf
رژیم غذایی
خلیجفارس و دریای عمان
ماهی گیش دم زرد (A. mate)
ترجیح غذایی (FP)
Feeding
food preference
Yellowtail scad (Atule mate)
Persian Gulf
Sea of Oman
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
117
122
10.22034/aej.2020.106214
106214
Physiology (Animal)
مقایسه برخی از پارامترهای بیوشیمیایی و اسپرم شناختی فیل ماهی (Huso huso) و اوزون برون (Acipenser stellatus)
Comparison of some spermatological and biochemical parameters between Huso huso and Acipenser stellatus
علی صادقی
sadeghi.a_shilat@yahoo.com
1
سجاد پورمظفر
sajjad5550@gmail.com
2
محسن گذری
gozari2020@gmail.com
3
گروه شیلات، دانشکده شیلات و محیط زیست، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی، گرگان، ایران
ایستگاه تحقیقاتی نرمتنان خلیج فارس، موسسه تحقیقات شیلات ایران، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، بندر لنگه، ایران
پژوهشکده اکولوژی خلیج فارس و دریای عمان، موسسه تحقیقات علوم شیلاتی کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، بندرعباس، ایران
در این مطالعه خصوصیات حرکتی (طول دوره تحرک و درصد تحرک اسپرم)، اسپرماتوکریت، تراکم اسپرم و برخی از فاکتورهای بیولوژیکی اسپرم شامل شاخصهای پلاسمای سمینال (ترکیبات یونی و آلی) در 7 مولد فیل ماهی و 7 مولد اوزون برون وحشی مورد بررسی قرار گرفت. طول دوره تحرک اسپرم (s)، درصد تحرک اسپرم (%)، اسپرماتوکریت (%) و تراکم اسپرم (109×) در فیل ماهی به ترتیب 30/65±310، 4/31±93/11، 0/31±2/87، 0/36±2/76 و در ماهی اوزون برون به ترتیب 23/61±81، 3/270±80/63، 0/23±2/63، 0/28±2/40 اندازه گیری شد.غلظت های یون سدیم، پتاسیم، کلسیم و منیزیم در فیل ماهی به ترتیب 8/47±96/24، 0/40±3/34، 0/44±8/66، 0/15±1/23 میلی مول در لیتر و در اوزو نبرون به ترتیب 8/40±95/33، 0/28±4/23، 0/47±8/43، 0/24±2/39 میلی مول در لیتر بود. غلظت کلسترول و گلوکز در سرم فیل ماهی به ترتیب 6/77±12/98، 2/47±30/67 میلی گرم در دسی لیتر و در اوزون برون به ترتیب 5/78±45/68، 1/66±30/43 میلی گرم در دسی لیتر بود. هم چنین پلاسمای سمینال در فیل ماهی و اوزون برون به ترتیب دارای 0/27±1/45، 0/29±1/49 گرم در دسی لیتر پروتئین بود. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که بین طول دوره تحرک، درصد تحرک اسپرم و میزان غلظت یون منیزیم در فیل ماهی و اوزون برون اختلاف معنی داری وجود دارد. نتایج این تحقیق نشان می دهد که فیل ماهی نسبت به اوزون برون دارای کیفیت و کمیت اسپرم بالاتری هستند. به علاوه، میزان غلظت یون منیزیم که در اوزون برون بیش تر از فیل ماهی است، اما تفاوت معنی داری میان سایر پارامترهای بیوشیمیایی میان دو گونه مشاهده نشد.
This present resent study investigated sperm motility parameters (sperm motility duration and sperm motility percentage), spermatocrit, density of sperm and some biological factors such as sperm seminal plasma indices (ionic and organic composition) in 7 beluga (Huso huso) and Starry sturgeon (Acipenser stellatus) broodstocks. Sperm mobility duration length, percentage of sperm mobility, spermatocrit, density of sperm was measured 310±30.65 s, 93.11±4.31 %, 2.78±0.31 %, 2.76 × 109±0.36, respectively in beluga and 81±23.61 s, 80.63±3.27 %, 2.63±0.23 %, 2.40×109±0.28, respectively in A. stellatus. The concentrations of Sodium (Na+), Potassium (K+), Calcium (Ca2+) and Magnesium (Mg2+) ions were determined 96.24±8.47, 3.34±0.40, 8.66±0.44 and 1.15±0.15 Mm L-1, respectively in beluga and 95.33±8.40, 4.23±0.28, 8.43±0.47 and 2.39±0.24 Mm L-1, respectively in. The concentrations of serum cholesterol and glucose were calculated 12.98±6.77 and 32.67±2.47 mg ml-1, respectively in beluga and 45.68±5.78, 30.43±0.29 mg ml-1 respectively in A. stellatus. In addition, seminal plasma of beluga and starry sturgeon were estimated 1.45±0.27 and 1.49±0.29 mg/dl protein, respectively. The results of study indicated that mobility during length, percentage of sperm mobility and magnesium values had significant difference between beluga and A.stellatus sturgeon. The quality and quantity of sperm in Huso huso are higher than that in Acipenser stellatus. In addition, the magnesium in Acipenser stellatus level was significantly increased compared to Huso huso, but no significant differences were observed between both species.
http://www.aejournal.ir/article_106214_eda41404b2b846eba5bf060d6d4046d4.pdf
فیل ماهی
اوزون برون
پارامترهای اسپرم شناختی
پارامترهای بیوشیمیایی
Huso huso
Acipenser stellatus
spermatological parameters
biochemical parameters
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
123
128
10.22034/aej.2020.106227
106227
Animal environment
اثرات استفاده از مولتی آنزیم آپسوزایم و بتائین در جیره بر برخی شاخص های خونی و ترکیب لاشه در فیل ماهی (Huso huso)
Effects of the use of multi enzyme Apsozyme and Betaine in the diet on some of the blood biochimical parameters and body composition in (Hosu hosu)
محمد همایونی
mohammadhomayouni7292@gmail.com
1
رقیه صفری
fisheriessafari@yahoo.com
2
محمدرضا ایمانپور
imanpour@yahoo.com
3
فاطمه کیاپور
f.kiapour@yahoo.com
4
حبیب الله سنچولی
sanchuli@yahoo.com
5
بهاره شکوهیان
shokuhian@yahoo.com
6
گروه شیلات، دانشکده شیلات و محیط زیست، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی، گرگان، ایران
گروه شیلات، دانشکده شیلات و محیط زیست، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی، گرگان، ایران
گروه شیلات، دانشکده شیلات و محیط زیست، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی، گرگان، ایران
گروه شیلات، دانشکده شیلات و محیط زیست، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی، گرگان، ایران
گروه شیلات، دانشکده شیلات و محیط زیست، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی، گرگان، ایران
گروه شیلات، دانشکده شیلات و محیط زیست، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی، گرگان، ایران
در این آزمایش اثر مولتی آنزیم آپسوزایم و بتایین به صورت مجزا و ترکیبی بر برخی شاخص های خونی و ترکیب لاشه در فیل ماهی (Huso huso) مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور، 126 قطعه فیل ماهی با میانگین وزنی 3±32 گرم به مدت 8 هفته با جیره های آزمایشی حاوی سطوح مختلف 0، 1 و 1/5 درصد بتایین به صورت ترکیبی با سطوح 0، 250 و 500 میلی گرم آپسوزایم بر کیلوگرم غذا تغذیه شدند. در انتهای دوره شاخص های بیوشیمیایی خون و سنجش ترکیب لاشه ماهیان براساس روش های رایج خون شناسی و سنجش ترکیب لاشه اندازه گیری شدند. بر اساس نتایج حاصل از آنالیز داده ها تعداد گلبول های سفید اختلاف معنی داری را بین تیمارها نشان داد (0/05>P). اگرچه در تیمارهای مجزای آپسوزایم و مولتی آنزیم اختلافی بین تیمارهای آزمایشی مشاهده نشد، اما در تیمارهای ترکیبی افزایش معنی دار تعداد گلبول های سفید مشاهده گردید (0/05>P). تعداد گلبول های قرمز، هموگلوبین، هماتوکریت، MCV، MCH و MCHC اختلاف معنی داری را در تیمارهای مختلف نشان نداد (0/05<P). داده های سنجش لاشه نشان داد که از نظر درصد چربی، پروتئین، خاکستر و رطوبت اختلاف معنی داری در تیمارهای آزمایشی مشاهده نشد (0/05<P). بنابراین، می توان نتیجه گرفت که استفاده از بتائین و مولتی آنزیم آپسوزایم تأثیر معنی داری بر شاخص های بیوشیمیایی خون و ترکیب لاشه فیل ماهی ندارد.
In this study, the effect of multi-enzyme Apszymee and betaine on the parameters of blood biochemical and body composition of (Huso huso) were studied separately and in combination. For this purpose, 126 fish with an average weight of 32 ± 3 gr were fed with dietary supplements containing 0, 1 and 1.5 percent of betaine at a concentration of 250 and 500 mg/kg of Apsozyme per kg of diet for 8 weeks. At the end of the study, blood biochemical factors and body composition were measured based on conventional methods of blood transfusion and body composition measurements. Based on the results of data analysis, the number of white blood cells showed a significant difference between the treatments. Although there was no significant difference between the treatments of Apsozyme and multi enzyme in experimental treatments, but in combined treatments, a significant increase in the number of white blood cells was observed. The number of red blood cells, hemoglobin, hematocrit, MCV, MCH and MCHC showed no significant difference in different treatments. Body data showed no significant difference in percentage of fat, protein, ash and moisture in experimental treatments. Therefore, it can be concluded that the use of betaine and multi enzyme did not have a significant effect on biochemical factors and carcass composition of Sturgeon fish.
http://www.aejournal.ir/article_106227_20d173c311e81e49c9c7ff40ce6ce0b0.pdf
آپسوزایم
بتایین
فیل ماهی
Huso huso
Apsozyme
Betaine
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
129
136
10.22034/aej.2020.106262
106262
Physiology (Animal)
اثرات پپتید ضدمیکروبی هپسیدین ماهی آزاد دریای خزر در کنترل باکتری بیماریزای Streptococcus iniae در شرایط درون تنی و بررسی اثر آن بر بیان ژن های سایتوکین در ماهی آزاد دریای خزر (Salmo trutta caspius)
Effects of Caspian trout antimicrobial peptide Hepcidin in controlling in vivo Streptococcus iniae infection and its effect on the expression of cytokine genes in Caspian trout (Salmo trutta caspius)
ایمان شیردل
iman.shirdel@modares.ac.ir
1
محمدرضا کلباسی
mkalbassi@gmail.com
2
سامان حسینخانی
saman_h@modares.ac.ir
3
حامد پاک نژاد
hkolangi@gmail.com
4
گروه شیلات، دانشکده علوم دریایی، دانشگاه تربیت مدرس، نور، ایران
گروه شیلات، دانشکده علوم دریایی، دانشگاه تربیت مدرس، نور، ایران
گروه بیوشیمی، دانشکده علوم زیستی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
گروه شیلات، دانشکده شیلات و محیط زیست، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی، گرگان، ایران
هپسیدین ها گروهی از پپتیدهای ضدمیکروبی غنی از سیستئن هستند که در ماهیان علیه باکتری های گرم مثبت و گرم منفی و هم چنین ویروسها فعال هستند. هدف از انجام تحقیق حاضر، استفاده از پپتید سنتتیک هپسیدین ماهی آزاد دریای خزر (CtHep) برای کنترل باکتری Streptococcus iniae در شرایط درون تنی و هم چنین مطالعه اثرات تنظیم ایمنی این پپتید در ماهی آزاد دریای خزر می باشد. بچه ماهیان آزاد دریای خزر با میانگین وزنی 20 گرم به مقدار 1 میکروگرم به ازای هر گرم ماهی با پپتید سنتتیک CtHep تزریق شدند و سپس در معرض باکتری S. iniae قرار داده گرفتند. بعد از 24 ساعت، مقدار بیان ژن های سایتوکین و میزان بار باکتریایی کل در بافت های کلیه و طحال در تیمارهای آزمایشی و گروه شاهد مورد بررسی قرار گرفت. میزان زنده مانی ماهیان نیز تا روز دهم بررسی شد. بیان ژنهای IL-1β ،IL-6 و TNF-α در تیمارهای دریافت کننده CtHep به طور معنی داری نسبت به گروه شاهد افزایش یافت. به علاوه، میزان بار باکتریایی کل در بافت های کلیه و طحال در ماهیان آلوده شده به باکتری S. iniaeکه CtHep دریافت کرده بودند به طور معنی داری کم تر از ماهیان آلوده شده ای بود که CtHep دریافـت نکرده بـودند. درصد زنده مانی در ماهیان آلوده شده به باکتری S. iniae که پپتید CtHepدریافت کرده بودند، به طور قابل توجهی بیش تر از ماهیان آلوده ای بود که پپتید دریافت نکرده بودند. مطالعه اخیر نشان می دهد که پپتید ضدمیکروبی هپسیدین ماهی آزاد دریای خزر پتانسیل استفاده به عنوان عامل ضدمیکروبی و هم چنین به عنوان محرک ایمنی در آبزی پروری را دارد.
Hepcidins are a group of cysteine-rich antimicrobial peptides that are active in fish against gram-positive and gram-negative bacteria as well as viruses. The objective of the present study is to use the synthetic peptide of Caspian trout Hepcidin (CtHep) for controlling in vivo Streptococcus iniae infection and also to study the immunomodulatory effects of CtHep in Caspian trout. Juvenile Caspian trout with average weight of 20 g were injected with synthetic CtHep at a dose of 1 µg/g fish, and then exposed to S. iniae bacteria. After 24 hours, the expression of cytokine genes and total bacterial load were evaluated in kidney and spleen tissues of different groups. Fish survival rate was noticed until 10th day of infection. The expression of IL-1β, IL-6 and TNF-α mRNA in CtHep-receiving group significantly increased compared to the control group. In addition, total bacterial load in the kidney and spleen tissues of infected fish receiving CtHep, was significantly lower than infected fish which did not receive CtHep. Survival rate of infected fish receiving CtHep was considerably higher than that of the infected fish which did not receive CtHep. Our study shows that CtHep has the potential to be used as an antimicrobial agent as well as an immunostimulant in aquaculture industry.
http://www.aejournal.ir/article_106262_893a83ca56d010c60bfbe51ccf363d33.pdf
پپتید ضدمیکروبی
هپسیدین
ماهی آزاد دریای خزر
بیان ژن
سایتوکین
Antimicrobial peptide
Hepcidin
Caspian trout
Gene expression
cytokine
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
137
144
10.22034/aej.2020.106472
106472
Biology(Animal)
تجویز خوراکی لاکتوباسیلوس رامنوسوس (Lactobacillus rhamnosus) جهت کاهش اثرات مخرب مالاتیون بر سلامت عمومی و مقاومت در برابر بیماری در قزل آلای رنگین کمان (Oncorhynchus mykiss)
Oral administration of Lactobacillus rhamnosus to reduce the malathion harmful effects on general health and desease resistance in rainbow trout (Oncorhynchus mykiss)
سعید مرادی
s71moradi@ut.ac.ir
1
علیرضا میرواقفی
avaghefi@ut.ac.ir
2
کامران رضایی توابع
krtavabe@ut.ac.ir
3
گروه شیلات، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران
گروه شیلات، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران
گروه شیلات، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران
تحقیق حاضر با هدف نشان دادن تأثیر تجویز خوراکی پروبیوتیک Lactobacillus rhamnosus بر عملکرد ایمنی قزل آلای رنگین کمان در مواجه با سمیت تحت کشنده مالاتیون انجام شد. بدین منظور، 180 قطعه ماهی قزل آلای رنگین کمان با میانگین وزن 2/6±43 گرم به چهار گروه آزمایشی شاهد، تجویز خوراکی پروبیوتیک، در معرض مالاتیون توأم با تجویز خوراکی پروبیوتیک و در معرض مالاتیون توأم با جیرة عاری از پروبیوتیک تقسیم شدند و به مدت 28 روز تحت تأثیر تیمارهای مذکور قرار گرفتند. نتایج به دست آمده بیانگر کاهش معنی دار تعداد گلبول های قرمز، گلبول های سفید و درصد لنفوسیت های خون در ماهیان تحت تیمار با مالاتیون نسبت به گروه شاهد بود. تجویز خوراکی L. rhamnosus در مقایسه با جیرة شاهد به طور معنی داری تعداد گلبول های قرمز و سفید خون در ماهیان تحت تیمار با مالاتیون را افزایش داد (0/05>P). برآورد درصد تلفات تجمعی ماهیان در روز 14 پس از چالش با باکتری بیماریزای Aeromonas hydrophila نشان دهندة کاهش معنی دار درصد بازماندگی در ماهیان تحت تیمار با مالاتیون بود و تجویز خوراکی L. rhamnosus در این گروه میزان مرگ و میر را به طور معنی داری کاهش داد. به طورکلی با توجه به نتایج حاصل از سنجش پارامترهای خون شناسی و هم چنین میزان بازماندگی ماهیان پس از چالش با A. hydrophila، تجویز خوراکی L. rhamnosus باعث بهبود عملکرد سیستم دفاعی ماهی قزل آلای رنگین کمان می شود و می تواند اثرات مخرب مالاتیون را بر عملکرد ایمنی قزل آلای رنگین کمان کاهش دهد.
The present study was conducted to demonstrate the effect of probiotc Lactobacillus rhamnosus oral administration on the immune function of rainbow trout under sublethal toxicity of malathion. For this purpose, 180 fish with an average weight of 43 ± 2.6 g were divided into four experimental groups; control, oral administration of probiotic, exposed to malathion with oral administration of probiotic and exposed to malathion with probiotic free diet, and were subjected to the treatments for 28 days. The results showed a significant decrease in the number of red blood cells, white blood cells and lymphocytes in fish treated with malathion compared to the control group. Oral administration of L. rhamnosus in comparison with control diet significantly increased the number of red blood cells and white blood cells in fish treated with malathion (P <0.05). Measuring the percentage of cumulative mortality on the 14th day after the challenge with Aeromonas hydrophila showed a significant reduction in the survival rate in fish treated with malathion, but oral administration of L. rhamnosus in this group significantly reduced the mortality rate (P<0.05). In general, according to the results of the measurement of hematological parameters as well as the survival rate of fish after challenge with A. hydrophila, Oral administration of L. rhamnosus improves the immune function of rainbow trout and it can reduce malathion harmful effects on the immune function of rainbow trout.
http://www.aejournal.ir/article_106472_0c2425f8e2ada84755c7568beb10f879.pdf
آفت کش ارگانوفسفره
Lactobacillus rhamnosus
قزل آلای رنگین کمان
Aeromonas hydrophila
Organophosphate Pesticide
Lactobacillus rhamnosus
rainbow trout
Aeromonas hydrophila
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
145
150
10.22034/aej.2020.106476
106476
Disease
تشخیص، بررسی فیلوژنی و کلونینگ ژن G گلیکوپروتئین ویروس سپتی سمی هموراژیک (VHSV) جدا شده از ماهی قزل آلای رنگین کمان (Onchorhynchus mykiss)
Diagnosis, Phylogenetic analysis and cloning of G glycoprotein gene of viral hemorrhagic septicemia virus (VHSV) detected in Rainbow trout (Onchorhynchus mykiss)
امیرعلی حیدری
dramiraliheidari@gmail.com
1
مصطفی اخلاقی
akhlaghi@shirazu.ac.ir
2
علی محمدی
mohammad@shirazu.ac.ir
3
لاله معظمی گودرزی
goudarzi2000@yahoo.com
4
آزاده یکتاسرشت
azadeh_neisi@shirau.ac.ir
5
گروه بهداشت و بیماری های آبزیان، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران
گروه بهداشت و بیماری های آبزیان، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران
گروه پاتوبیولوژی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران
گروه تشخیص بیماری های آبزیان، مرکز ملی تشخیص، آزمایشگاههای مرجع و مطالعات کاربردی، سازمان دامپزشکی کشور، تهران، ایران
گروه پاتوبیولوژی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران
بیماری سپتی سمی خونریزی دهنده از مهمترین بیماری های ویروس آزادماهیان می باشد. ژنوم این ویروس شامل شش ژن می باشد که مهم ترین آن ژن G (گلیکوپروتئین) است و در ایمنی زایی علیه این ویروس نقش دارد. هدف از این مطالعه شناسایی ویروس سپتی سمی خونریزی دهنده قزل آلای رنگین کمان، مطالعه فیلوژنی و کلونینگ ژن G ویروس در وکتور pTZ57r/t بود. پس از تشخیص ویروس سپتی سمی خونریزی دهنده به روش RT-PCR و کلونیگ ژن G داخل پلاسمید pTZ57r/t، پلاسمید نوترکیب سنتزشده به باکتری پذیرا (E.coli) منتقل گردید. از کلونی های سفید دربردارنده وکتور نوترکیب جهت استخراج پلاسمید استفاده شد. اندازه ژن G ویروس سپتی سمی هموراژیک bp 1523 می باشد که در این پژوهش جهت تایید کلونینگ از روش کلونی PCRو تعیین توالی اسفاده شد. بررسی های حاصل از این مطالعه نشان داد که ژن G با موفقیت در وکتور pTZ57r/t کلون گردیده است و می توان ازآن جهت بیان گلیکوپروتئین ویروس در وکتورهای بیانی به منظور تولید پروتئین استفاده کرد. نتایج حاصل شده از تعیین توالی ژن G نیز نشان داد که ویروس شناسایی شده در این مطالعه متعلق به ژنوتیپ Ia-2 بوده است. مطالعه حاضر نخستین تحقیقی است که در کشور به منظور کلونینگ ژن Gویروس سپتی سمی خونریزی دهنده در وکتورهای پلاسمیدی انجام شده است.
Viral hemorrhagic septicemia is one of the most important virus disease in salmonid fishes. The genome of the virus consists of six genes, the most important of which is the G glycoprotein gene, which plays a role in immunization against the virus. The aim of this study was detection of viral hemorrhagic septicemia virus in Rainbow trout, phylogenic study and cloning of the G gene of virus in pTZ57r/t vector. Methods: After detecting of viral hemorrhagic septicemia virus by RT-PC, cloning of G gene in pTZ57r/t plasmid, the recombinant plasmid was transformed to the competent bacterium (E. coli). White clonies containing recombinant vector were used to extract the plasmid. The size of the G gene of viral hemorrhagic septicemia virus was 1523 bp. In this study, colony PCR method and sequencing were used to confirm the cloning. Results: The results of this study showed that G gene has been cloned successfully in pTZ57r/t vector and can be used to express the glycoprotein of the virus in expression vectors for protein production. The results of sequencing of G gene also showed that the virus identified in this study belonged to genotype Ia-2.
http://www.aejournal.ir/article_106476_9167a339a971ebc57ea806e313d79ae3.pdf
ویروس VHS
G گلیکوپروتئین
قزل آلای رنگین کمان
کلونینگ
VHSV
G glycoprotein
rainbow trout
Cloning
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
151
160
10.22034/aej.2020.106537
106537
Nutrition
تاثیر باکتری Lactobacillus rhamnosus بر شاخص های بیوشیمیایی خون و فعالیت آنزیم های هضمی در ماهی قزل آلای رنگین کمان (Oncorhynchus mykiss) تغذیه شده با جیره آلوده به آفلاتوکسین B1
Effect of dietary Lactobacillus rhamnosus on blood biochemical indices and some digestive enzymes activity in rainbow trout (Oncorhynchus mykiss) fed with aflatoxin B1 infected diet
نازنین صادقی
nazanin.sadeghi7@yahoo.com
1
رعنا بهادری
rana.bahadori@ut.ac.ir
2
سید مهدی اجاق
ojagh@gau.ac.ir
3
عرفان سلمرودی
erfansalamroodi@ut.ac.ir
4
گروه شیلات، دانشکده شیلات و محیط زیست، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی، گرگان، ایران
گروه شیلات، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران
گروه شیلات، دانشکده علوم دریایی، دانشگاه تربیت مدرس، نور، ایران
گروه شیلات، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران
در فرایند تولید و نگه داری خوراک آبزیان، همواره ممکن است برخی آلودگی ها به غذا سرایت کند که آفلاتوکسین B1 یکی از شایع ترین و خطرناک ترین این سموم است. هدف از انجام این تحقیق بررسی تاثیر پروبیوتیک Lactobacillus rhamnosus بر بهبود شرایط زیستی ماهیان قزل آلای رنگین کمان (Oncorhynchus mykiss) تغذیه شده با جیره آلوده به آفلاتوکسین B1 بود. در این آزمایش، 120 قطعه ماهی 4±42 گرمی در 12 مخزن فایبرگلاس با 4 جیره غذایی مختلف (جیره پایه، جیره حاوی پروبیوتیک، جیره حاوی سم آفلاتوکسین و جیره ترکیب سم و پروبیوتیک) تغذیه شدند و پس از اتمام دوره 30 روزه آزمایش، میزان گلوکز خون در گروه تغذیه شده با جیره حاوی سم آفلاتوکسین B1، به شکل معنی داری از سایر تیمارها بیش تر بود (0/05>P). کورتیزول و آنزیم آلکالین فسفاتاز در هردو تیمار جیره پایه و جیره حاوی پروبیوتیک، کم ترین مقدار را نشان دادند. فعالیت آنزیم تریپسین در روده تیمارهای پروبیوتیکی، به شکل معنی دار نسبت به سایر تیمارها بیش تر بود. درحالی که جیره حاوی سم فعالیت آنزیم کیموتریپسین را در روده ماهی کاهش داد و افزودن پروبیوتیک به جیره غذایی باعث افزایش معنی دار فعالیت این آنزیم شد. میزان تلفات نیز در تیمار جیره حاوی سم به شکل معنی داری از سایر تیمارها بیش تر بود اما با افزودن پروبیوتیک به جیره، در تیمار جیره حاوی پروبیوتیک و سم به شکل معنی دار کاهش یافت. در پایان نتایج به دست آمده از این مطالعه نشان می دهد که پروبیوتیک Lactobacillus rhamnosus می تواند به عنوان یک افزودنی خوراکی برای کاهش اثرات سمی آفلاتوکسین B1 و بهبود میزان بقا در ماهی استفاده شود و پرورش دهندگان قزل آلا می توانند به منظور کاهش اثر سمیت آفلاتوکسین از این پروبیوتیک در جیره خود استفاده نمایند.
In the process of production and maintenance of aquaculture diets, there may always be some contamination of feed that aflatoxin B1 is one of the most common and most prominent of these toxins. The purpose of this study was to investigate the effect of Lactobacillus rhamnosus on the improvement of biological conditions of rainbow trout (Oncorhynchus mykiss) fed with aflatoxin B1 contaminated diets. In this experiment, 120# fish with initial weight of 42 ± 4 gr were harvested in 12 fiberglass tanks and fed with 4 different diets (control diet, probiotic diet, aflatoxin diet, and aflatoxin and probiotic mix diet) and after 30-day period of experiment, blood glucose levels in the group fed with aflatoxin B1 significantly increased (P <0.05). Cortisol and alkaline phosphatase enzyme showed the least amount in control diet treatments and probiotic diet. The activity of trypsin in the probiotic diet treatments was significantly higher than other treatments. While the aflatoxin diet reduced the activity of the chymotrypsin enzyme in the gut, adding Lactobacillus rhamnosus to the diet caused a significant increase in the activity of this enzyme. The mortality rate was significantly higher in the treatment of aflatoxin diet than other treatments, but by adding probiotic to diet, it decreased significantly in the treatment of probiotic and aflatoxin diet. In conclusion, the results of this study indicate that probably Lactobacillus rhamnosus probiotic can be used as a diet supplement to reduce the toxic effects of aflatoxin B1 and improve survival in fish, and rainbow trout breeders can use this probiotic in their diet to reduce aflatoxin toxicity.
http://www.aejournal.ir/article_106537_b8a85e6462bdfa0a2ea83506458c4d77.pdf
پروبیوتیک
پروتئین کل
تریپسین
سرم خون
سم
گلوکز
blood serum
Glucose
probiotics
total protein
Toxin
Trypsin
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
161
168
10.22034/aej.2020.105940
105940
Animal environment
بهینه سازی تولید قزل آلای رنگین کمان (Oncorhynchus mykiss) از طریق استفاده از پساب استخرهای خاکی (مطالعه موردی: شهرستان بافق، استان یزد)
Optimization of rainbow trout production through the use of wastewater in earth ponds (Case study: Bafgh city, Yazd province)
اکرم بمانی
a.bemani@ardakan.ac.ir
1
مرتضی علیزاده
m_alizadeh47@yahoo.com
2
گروه محیط زیست، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه اردکان. اردکان، ایران
مرکز تحقیقات آبزیان آب های شور، موسسه تحقیقات علوم شیلاتی کشور، سازمان تحقیقات آموزش و ترویج کشاورزی، بافق، ایران
این تحقیق با هدف امکان بهره برداری از آب خروجی مزارع پرورش ماهی قزل آلای رنگین کمان در بافق انجام گرفت. برای این منظور 4 استخر خاکی پرورش قزل آلا هر یک به مساحت 0/5 هکتار درنظر گرفته شد. تیمارهای مورد مطالعه شامل: تیمار 1) پرورش در شرایط متعارف در استخرهای خاکی بدون استفاده مجدد از آب خروجی و تیمار، 2) پرورش در شرایط متعارف در استخرهای خاکی با استفاده مجدد از آب خروجی در حوضچه های گرد بتنی در انتهای استخرهای خاکی بودند. وزن اولیه رها سازی با میانگین 25 گرم و تراکم رها سازی در استخرهای خاکی یک عدد در مترمربع و در حوضچه های بتنی تیمار دو، 70 عدد در مترمربع درنظر گرفته شد. دوره پرورش حدود 4/5 ماه و در نیمه دوم سال انجام گرفت. میزان متوسط تولید در تیمار یک 2193 کیلوگرم و در مورد تیمار دو 2831 کیلوگرم بود. نتایج حاصل از این بررسی نشان داد که هیچ یک از فاکتورهای فیزیکوشیمیایی آب در حوضچه های بتنی محدودیت زا و بحرانی نبودند. مقایسه فاکتورهای رشد دو تیمار نشان داد که از لحاظ آماری تفاوت معنی داری بین دو تیمار از لحاظ بیوماس نهایی، درصد افزایش وزن، درصد بازماندگی نهایی و ضریب تبدیل غذا وجود دارد (0/05>p) و تیمار دوم از این لحاظ شرایط بهتری نسبت به تیمار اول داشت. براساس نتایج تحقیق، از طریق استفاده مجدد از آب خروجی استخرهای خاکی، امکان افزایش تولید به میزان حدود 31 % و امکان افزایش در آمد به میزان حدود 41% وجود دارد.
This study was carried out in a brackish water earth farm in Bafgh, to use wastewater of earth ponds in order to increase production in rainbow trout earth farms. It was performed in 2 treatments with 2 replications. For this purpose, four 0.5ha earth ponds (two of those with 30 m3 round cement ponds at the end and others without cement ponds) were made. The wastewater of culture earth ponds flew in cement ponds through pumping and gravity. The cement ponds aerated with splash aerator during nights. The average initial weight of fish for stocking in all ponds was 25 g and the density of stocking was one and 70 fish per square in earth pond and cement pond, respectively. During about 120 days’ culture period, water temperature and salinity were 14±4 °c and 12.8±1 g/l, respectively. The results of some chemical factors measuring in cement ponds indicated that none of them was critical during the culture period. There were significant differences among treatments on some growth factors (p<0/05). According to The results, through reusing of earth ponds wastewater, yield quantity and production income increased up to 31% and 41%, respectively.
http://www.aejournal.ir/article_105940_3c00de169e98e19557657c80c0be1b2d.pdf
قزل آلای رنگین کمان
استخر خاکی
آب لب شور
آب خروجی
حوضچه بتنی
Brackish Water
Earth pond
Oncorhynchus mykiss
Wastewater use
rainbow trout
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
169
176
10.22034/aej.2020.106603
106603
Nutrition
اثر عصاره گیاه سالیکورنیا .Salicornia sp بر فعالیت آنزیم های کبدی و شاخص های آنتی اکسیدانی ماهی کفال خاکستری (1785 ,Mugil cephalus Linnaeus)
Effect of extract of Salicornia sp. plant on liver enzymes activity and antioxidant parameters in grey mullet, Mugil cephalus Linnaeus 1758
پریا اکبری
paria.akbary@gmail.com
1
اسماء بلوچ امین
2
زهرا امینی خویی
zahraamini.41@gmail.com
3
گروه شیلات، دانشکده علوم دریایی، دانشگاه دریانوردی و علوم دریایی چابهار، چابهار، ایران
گروه شیلات، دانشکده علوم دریایی، دانشگاه دریانوردی و علوم دریایی چابهار، چابهار، ایران
مرکز تحقیقات آبهای دور، مؤسسه تحقیقات علوم شیلاتی کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، چابهار، ایران
گیاه سالیکورنیا (.Salicornia sp) یکی از گیاهانی است که جنبه های دارویی موثری برای آن قائل شده اند. هدف از مطالعه حاضر، بررسی اثر عصاره الکلی گیاه سالیکورنیا (.Salicornia sp) بر فعالیت آنزیم های کبدی (آسپارتات آمینوترانسفراز (AST)، آلانین آمینوترانسفراز (ALT) و آلکالین فسفاتاز (ALP)) و شاخص های آنتی اکسیدانی (سوپراکسید دیسموتاز (SOD)، گلوتاتیون پراکسیداز (GPX)، مالون دی آلدئید (MDA) و کاتالاز (CAT)) ماهی کفال خاکستری (Mugil cephalus) به مدت 60 روز می باشد. در این مطالعه، تعداد 240 قطعه ماهی با میانگین وزنی 0/43±8/42 گرم در یک طرح کاملاً تصادفی با 4 تیمار آزمایشی و 3 تکرار (با تعداد 20 قطعه در هر تکرار) مورد آزمایش قرار گرفتند. تیمار شاهد (بدون عصاره گیاه) و تیمارهای آزمایشی 2، 3 و 4 به ترتیب دارای 500، 1000 و 1500 میلی گرم عصاره گیاه در هر کیلوگرم عصاره گیاه در غذا بودند. در پایان آزمایش، بیش ترین شاخص های آنتی اکسیدانی CAT، GPX و کم ترین شاخص آنتی اکسیدانی MDA و آنزیم های ALT ،AST و ALP در تیمار حاوی 500 و 1000 میلی گرم بر کیلوگرم عصاره الکلی گیاه مشاهده شد که با تیمار شاهد دارای تفاوت معنی دار بود (0/05>P). لذا با توجه به نتایج به دست آمده، به منظور کاهش اکسیداسیون لیپید و بهبود سلامت کبد، استفاده از عصاره عصاره الکلی گباه سالیکورنیا به عنوان مکمل غذایی مهم برای ماهی کفال خاکستری توصیه می شود.
Salicornia sp is one of the plants with applied medicinal value. This study aimed to examine the effect of Salicornia sp plant alcoholic extract on activity of hepatic enzymes (aspartate aminotransferase (AST), alanine aminotransferase (ALT) and alkaline phosphatase (ALP)) and antioxidant parameters (Superoxidase dismutase (SOD), Glutathione peroxidase (GPX), Malondialdehyde (MDA) catalase (CAT)) in grey mullet, Mugil cephalus for 60 days. The experiment was conducted in a completely randomized design with 240 of grey mullet (with average weight of 8.42±0.43g) in 4 treatments and 3 replicates (n=20 in each replicate) and included: control group without using alcoholic extract, and another groups (treatment 2,3and 4) the amounts of this extract were 500, 1000 and 1500 mg/kg food. In the end of experiment, the highest antioxidant parameters of CAT and GPX and the lowest MDA antioxidant parameter and ALT,AST,ALP enzymes were observed in the diets containing 500 and 1000 mg /kg alcoholic extract in all of these parameters and showed a significant difference compared with control treatment (P<0.05). So, based on the results, in order to reduce lipid oxidation and improve the liver, it is recommended to use of alcoholic extract of Salicornia sp as important feed supplements for grey mullet production.
http://www.aejournal.ir/article_106603_65192b7b938fe0c7bc15729aabd877f2.pdf
ماهی کفال خاکستری
عصاره گیاه سالیکورنیا
رادیکال های آزاد
استرس اکسیداتیو
Grey mullet
Salicornia plant extract
Free radical
Oxidative strss
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
177
188
10.22034/aej.2020.106608
106608
Nutrition
تأثیر دو پربیوتیک ای مکس اولترا و سلماناکس مایع به صورت تلقیح بر کیفیت آب، عملکرد رشد و ترکیبات لاشه بچه ماهیان انگشت قد کپورمعمولی (Cyprinus carpio) در سیستم بیوفلاک
Effect of two prebiotic (A-Max Ultra and Celmanax liquid) inoculation in water quality, growth performance and carcass composition of common carp (Cyprinus carpio) fingerlings in biofloc system
آرزو خسروی نجف آبادی
jafaryan.h@gmail.com
1
حجت الله جعفریان
hojat.jafaryan@gmail.com
2
حسین آدینه
adineh.h@gonbad.ac.ir
3
محمد هرسیج
m_harsij80@gonbad.ac.ir
4
گروه شیلات، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه گنبدکاووس، گنبدکاووس، ایران
گروه شیلات، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه گنبدکاووس، گنبدکاووس، ایران
گروه شیلات، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه گنبدکاووس، گنبدکاووس، ایران
گروه شیلات، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه گنبدکاووس، گنبدکاووس، ایران
مطالعه حاضر باهدف بررسی تاثیر دو پربیوتیک تجاری ای مکس اولترا و سلماناکس مایع در تلقیح سیستم بیوفلاک (BFT) بر پارامترهای کیفی آب، عملکرد رشد، کارایی تغذیه و ترکیبات شیمیایی لاشهی بچه ماهیان کپور معمولی (Cyprinus carpio) انجام شد. تعداد 240 عدد بچه ماهی کپور معمولی با میانگین وزنی 0/70±4/09 گرم با دو غلظت 0/1 و 0/2 میلی گرم از هر یک از دو پربیوتیک مذکور در هر لیتر از سیستم بیوفلاک به همراه یک گروه شاهد که فاقد هر گونه ماده افزودنی بود، در قالب طرح کاملاً تصادفی به مدت 40 روز غذادهی شدند. در پایان دوره آزمایش، نتایج تفاوت معنی داری در پارامترهای کیفی آب در تیمارهای تغذیه کرده از پربیوتیک در سیستم بیوفلاک در مقایسه با گروه شاهد نشان داد (0/05>p). اندازه گیری پارامترهای رشد شامل: وزن نهایی، طول نهایی، سرعت رشد وزنی، سرعت رشد طولی، نسبت کارایی پروتئین، نسبت کارایی چربی و ضریب تبدیل غذایی نیز دارای اختلافی معنی داری در مقایسه با گروه شاهد بودند (0/05>p). بیش ترین میزان پروتئین خام لاشه (66/61 درصد) و کم ترین درصد چربی خام لاشه (17/89 درصد) نیز در تیمار تغذیه کرده از 0/2 میلی لیتر پربیوتیک سلماناکس مایع تلقیح شده در هر لیتر از سیستم بیوفلاک به ثبت رسید. در مجموع، نتایج این تحقیق نشان داد که استفاده از پربیوتیک های ای مکس اولترا و سلماناکس به صورت تلقیح به سیستم آب پرورش بچه ماهیان کپور معمولی به صورت تکنولوژی بیوفلاک، دارای تأثیرات مثبتی بر پارامترهای کیفی آب، عملکرد رشد، کارایی تغذیه و ترکیبات شیمیایی لاشه این گونه دارد.
The aim of this studieswas to investigate the effect of tow commercial prebiotic including a-Max ultra and liquid Celmanax in biofloc technology (BFT) based systems on water quality parameters, growth performance, feeding efficiency and carcass composition of Cyprinus carpio fry. For these porpoise, a number of 240 C. carp fry with initial mean weight 4.09±0.70 g (±SD) in a completely randomized design was carried out with inoculation of 0.1 and 0.2 ml each of the prebiotics per liters of biofloc system and a control that was devoid of any substance for 40 days. At the end of experiments, a significant difference was observed in water quality parameters in the treatments of biofloc systems (P>0.05). Measurements of growth parameters including: final weight, final length, velocity of weight, velocity of length, protein efficiency ratio, lipid efficiency ratio and feed conversion efficiency had a significant differences with control group (P<0.05). Maximum of carcass crude protein (66.61%) and minimum of crude lipid (17.89%) was shown in a biofloc system with inoculation of 0.2 ml/liter of liquid Celmanax. The protein and lipid efficiency ratio had a significantly increased in experimental prebiotic treatments (P<0.05). In conclusion, the result of these study indicated that the used of A-Max Ultra and liquid Celmanax prebiotics via inoculation into water system of common carp rearing in a biofloc system had a positive effects on water quality parameters, growth performance, feeding efficiency and carcasses composition in this species.
http://www.aejournal.ir/article_106608_7c22ac689f0a0a8eb22c5b4ea74661f7.pdf
کپورمعمولی
بیوفلاک
پربیوتیک
تلقیح
نیتروژن آمونیاکی
پروتئین خام
Common carp
Biofloc
Prebiotic
Inoculation
Ammonia Nitrogen
Crude protein
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
189
194
10.22034/aej.2020.106753
106753
Nutrition
بررسی اثر پودر جلبک اسپیرولینا و گل میخک بر عملکرد رشد و ترکیب لاشه بچه ماهی انگشت قد کپورمعمولی (Cyprinus carpio)
Effect of spirulina and clove powder on growth performance and carcass composition in common carp fingerlings (Cyprinus carpio)
داود محمد رضائی
d.mrezaei@malayeru.ac.ir
1
گروه شیلات، دانشکده منابع طبیعی و محیط زیست، دانشگاه ملایر، ملایر، ایران
در این مطالعه به منظور بررسی اثرات پودر جلبک اسپیرولینا و گل میخک بر عملکرد رشد و کیفیت لاشه، بچه ماهیان انگشت قد کپور معمولی (میانگین وزن 16/20 گرم) با سطوح مختلف پودر اسپیرولینا (5، 10 و 15 درصد) و گل میخک (2، 4 و 6 درصد) بر حسب درصد جیره و تیمار شاهد به مدت 8 هفته تغذیه شدند. پس از اتمام دوره، ماهیان زیست سنجی شده و شاخص های رشد و کیفیت لاشه سنجیده شد. نتایج نشان داد ماهیان تغذیه شده با جیره حاوی سطح پودر جلبک اسپیرولینا 5 درصد از نظر بهبود شاخصهای رشد به لحاظ آماری اختلاف معنی داری با سایر تیمارها داشتند ولی از نظر کیفیت لاشه اختلاف معنی داری در تیمارها مشاهده نگردید و تنها در سطح 15 درصد سبب کاهش چربی لاشه گردد. براساس نتایج، در بین تیمارهای اسپیرولینا شاخص های ضریب رشد ویژه و طولی، ضریب چاقی، درصد افزایش وزن بدن و ضریب رشد روزانه در تیمار 5 درصد از سایر تیمارها بالاتر بود. در بین تیمارهای پودر گل میخک بهترین شاخصها در تیمار 4 درصد به دست آمد، هرچند در تیمار شاهد شاخص رشد و کیفیت لاشه در مقایسه با کلیه تیمارهای گل میخک بالاتر بود. براساس نتایج، استفاده از پودر جلبک در جیره غذایی بچه کپور ماهیان به میزان 5 درصد می تواند سبب بهبود عملکرد شاخص های رشد و کاهش ضایعات تغذیه ای خواهد گردد.
In this study to investigate effects of Spirulina and clove powder on growth performance and carcass composition, fingerlings of common carp (16.20 ± 1.00 gr) were fed with different levels of Spirulina (5, 10 and 15%), clove (2, 4 and 6%) and control for 8 weeks. In the end, the fish were biometric, and the growth indices and carcass composition were measured. The results showed that fish had been fed with diet include 5% Spirulina, had a significant difference with other treatments in terms of growth indices, but Carcass composition except for 15% spirulina showed no significant difference with other treatments. Based on the results, the diet with 5% Spirulina showed higher specific growth rate, long growth rate, condition factor, body weight increasing and average day growth than other treatments. Among the clove treatments, the best indices were obtained in 4%, although the control had higher growth indices and carcass composition than all clove treatments. According to the results, the use of Spirulina in the diet of carp fingerling at the level of 5%, growth performance can be improved and will lead to reduced food wastes.
http://www.aejournal.ir/article_106753_86fcc8ce4469aba4f6c9e4d300ec890c.pdf
اسپیرولینا
گل میخک
شاخص های رشد
کیفیت لاشه و کپور معمولی
Spirulina
Clove
Growth indices
Carcass composition and Common carp
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
195
202
10.22034/aej.2020.106861
106861
Biology(Animal)
اثرات سطوح مختلف سدیم آلژینات با وزن مولکولی پایین بر عملکرد رشد و شاخص های ایمنی موکوس در ماهی کپور معمولی (Cyprinus carpio)
The effects of different levels of low molecular weight sodium alginate on growth performance and mucus immune parameters in common carp (Cyprinus carpio)
منیره سهلی
moniresahli@gmail.com
1
حامد پاک نژاد
hkolangi@gmail.com
2
سید حسین حسینی فر
hossein.hoseinifar@gmail.com
3
محمد سوداگر
sudagar.2015@gmail.com
4
محمد مازندرانی
mazandarani75@gmail.com
5
حبیب اله سنچولی
habibsanchooli@yahoo.com
6
گروه شیلات، دانشکده شیلات و محیط زیست، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان، گرگان، ایران
گروه شیلات، دانشکده شیلات و محیط زیست، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان، گرگان، ایران
گروه شیلات، دانشکده شیلات و محیط زیست، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان، گرگان، ایران
گروه شیلات، دانشکده شیلات و محیط زیست، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان، گرگان، ایران
گروه شیلات، دانشکده شیلات و محیط زیست، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان، گرگان، ایران
گروه شیلات، دانشکده شیلات و محیط زیست، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان، گرگان، ایران
هدف از این مطالعه بررسی اثرات به کارگیری سطوح مختلف سدیم آلژینات با وزن مولکولی پایین در جیره غذایی ماهی کپور بر عملکرد رشد و شاخص های ایمنی موکوس در بچه ماهی کپور معمولی (Cyprinus carpio) بود. بدین منظور تعداد 240 قطعه بچه ماهی کپور با میانگین وزنی حدود 0/40±19/12 گرم تهیه و در 12 مخزن 200 لیتری (4 تیمار و هر تیمار در 3 تکرار) ذخیره سازی شدند. در انتهای دوره آزمایش شاخص های رشد، پروتئین کل موکوس، ایمونوگلوبولین کل موکوس و لیزوزیم موکوس اندازه گیری شدند. نتایج نشان داد که در شاخص های رشد، ایمونوگلوبولین کل موکوس و لیزوزیم موکوس بین تیمارهای تغذیه شده با سدیم آلژینات با وزن مولکولی پایین و گروه شاهد تفاوت معنی داری وجود ندارد (0/05<P). ولی افزایش معنی دار پروتئین کل موکوس در همه تیمارهای حاوی سدیم آلژینات نسبت به گروه شاهد مشاهده شد (0/05>P) و بیش ترین میزان پروتئین کل موکوس در تیمار 1% سدیم آلژینات مشاهده شد (0/05>P). به طورکلی نتایج این تحیقیق حاکی از آن است که جیره حاوی سدیم آلژینات با وزن مولکولی پایین با افزایش معنی دار میزان پروتئین کل موکوس باعث تحریک و افزایش ایمنی در ماهی کپورمعمولی می شود.
The aim of this study was to investigate the effects of different levels of low molecular weight sodiumalginate in carp diets on growth performance and mucosal immunity indexes in Cyprinus carpio. For thispurpose, 240 carps with an average weight of 19.12 g of 0.40 were prepared and stored in 12 tanks of 200litres (4 treatments and each treatment in 3 replicates). At the end of the experiment, growth indices, total mucus protein, total mucus immunoglobulin and mucus lysozyme were measured. The results showed thatthere was no significant difference in growth indices, total mucus immunoglobulin and mucosal lysozymebetween treatments fed with low molecular weight sodium alginate and control group (P >0.05). However, a significant increase in total mucus protein was observed in all treatments containing sodium alginate compared to the control group (P <0.05), and the highest total protein content of mucus was observed in 1% sodium alginate treatment (P <0.05), In general, the results of this study indicate that a diet containing low molecular weight sodium alginate with a significant increase in the total protein content of mucus stimulates and increases immunity in common carp.
http://www.aejournal.ir/article_106861_1f1d6b095c8d9886a96f1768fec8da1b.pdf
آلژینات سدیم
وزن مولکولی پایین
عملکرد رشد
شاخص های ایمنی موکوس
ماهی کپور معمولی (Cyprinus carpio)
Sodium Alginate
Low molecular weight
growth performance
Mucus immune parameters
Common carp
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
203
208
10.22034/aej.2020.106874
106874
Biology(Animal)
اثرعصاره جلبک پادینا (Padina astraulis Hauck) برشاخص رشد ماهی کپور معمولی (Cyprinus carpio)
Effect of algae Padina astraulis Hauck extract on growth indices of common carp (Cyprinus carpio)
آنیتا گل پور
anita.golpour@gmail.com
1
سید عباس حسینی
seyedabbas_hosseini@yahoo.com
2
سید علی اکبر هدایتی
hedayati@gau.ac.ir
3
علی جافرنوده
a.jafar55@gmail.com
4
مهتاب خلجی
mahtabkhalaji24@gmail.com
5
گروه شیلات، دانشکده شیلات و محیط زیست، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان، گرگان، ایران
گروه شیلات، دانشکده شیلات و محیط زیست، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان، گرگان، ایران
گروه شیلات، دانشکده شیلات و محیط زیست، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان، گرگان، ایران
گروه شیلات، دانشکده شیلات و محیط زیست، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان، گرگان، ایران
گروه شیلات، دانشکده شیلات و محیط زیست، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان، گرگان، ایران
نحقیق حاضر به منظور بررسی اثرجلبک پادینا (Padina astraulis Hauck) برشاخص های رشد ماهی کپور معمولی (Cyprinus carpio) انجام گرفت. بر این اساس تعداد 250 قطعه بچه ماهی کپور معمولی با میانگین وزنی 20 گرم در چهار تیمار و هر تیمار با سه تکرار شامل: غذای بدون جلبک (تیمار شاهد)، غذای دارای جلبک به میزان 0/5 درصد (تیمار 1)، غذای دارای جلبک به میزان 1 درصد (تیمار 2) و غذای دارای جلبک به میزان 2 درصد (تیمار 3) توزیع و به مدت 42 روز تغذیه شدند. زیست سنجی ماهیان به منظور بررسی شاخص های رشد در ابتدا، میانه و آخر دوره آزمایش انجام گردید. نتایج تجزیه و تحلیل داده های در انتهای دوره نشان داد بیش ترین میزان درصد افزایش وزن، نرخ رشد ویژه در تیمار 2 و کم ترین آن در گروه شاهد مشاهده شد ولی بین تیمارها اختلاف معنی داری وجود نداشت (0/05<P). هم چنین بیش ترین میزان ضریب تبدیل غذایی در گروه شاهد و کم ترین آن در تیمار 2 ولی بین تیمارها اختلاف معنی دار وجود نداشت (0/05<P). با توجه به نتایج به نظر می رسد استفاده از جلبک پادینا با غلظت های استفاده شده در این پژوهش باعث بهبود شاخص رشد گردید هر چند که این بهبودی درحد اختلاف معنی داری نبوده است.
The present study was carried out to investigate the effect of Padina astraulis on some growth indices of common carp (Cyprinus carpio). Accordingly, 250 fry carp of common carp with average weight of 20 g were distributed in four treatments including: commercial diet (control), algae with 0.5 % (diet 1), algae with 1 % (treatment 2) and algae with 2% (treatment 3) for 42 days. Fish biometric data were used to study the growth indices at the beginning, the middle and the end of the experiment. Results of data analysis at the end of the period showed that the highest percentage of weight gain and specific growth rate were in type 2 however the lowest one was at control group, but there was no significant difference between treatments (P> 0.05). Also, the highest feed conversion ratio was observed in the control group and the lowest was in treatment 2 but there was no significant difference between treatments (P> 0.05). According to the results, it seems that the use of padina algae with concentrations used in this study could improve the growth indices of common carp, although this improvement was had not significantly different.
http://www.aejournal.ir/article_106874_a440f33ea0060cfc795ded089f224616.pdf
شاخص های رشد
کپورمعمولی
جلبک
مکمل غذایی
Growth indices
Common carp
Algae
Nutritional supplement
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
209
220
10.22034/aej.2020.105734
105734
Nutrition
تاثیر توام تراکم و استراتژی های مختلف تغذیه ای بر عملکرد رشد و شاخص های هماتولوژیک ماهی کوی (Cyprinus carpio var. Koi)
Combined effect of density and feeding strategy on growth and hematological parameters of Cyprinus carpio var. Koi
رضا عباسی مصردشتی
rezaabbasimesrdashti94@gmail.com
1
میر مسعود سجادی
mmsajjadi@hotmail.com
2
بهرام فلاحتکار
falahatkar@guilan.ac.ir
3
گروه شیلات، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه گیلان، صومعه سرا، ایران
گروه شیلات، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه گیلان، صومعه سرا، ایران
گروه شیلات، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه گیلان، صومعه سرا، ایران
در تحقیق حاضر اثر استراتژی های مختلف تغذیه ای در تراکم های مختلف ذخیره سازی بر رشد و پارامترهای هماتولوژیک ماهی کوی (Cyprinus carpio var. Koi) با میانگین وزن 0/27±3/44 گرم و به مدت 45 روز مورد بررسی قرار گرفت. برای این منظور ماهی ها در 6 تیمار آزمایشی در 3 تکرار شامل، تراکم بالا (20 عدد ماهی در مخزن) و تغذیه در حد سیری (20 C)، تراکم پایین (10 عدد ماهی در مخزن) و تغذیه در حد سیری (10 C)، تراکم بالا و تغذیه در حد 50% سیری (20 R)، تراکم پایین و تغذیه در حد 50% سیری (10 R)، تراکم بالا و گرسنگی (20 S)، تراکم پایین و گرسنگی (10 S) درنظر گرفته شد. زیست سنجی ماهیان و اندازه گیری شاخص های رشد و تغذیه هر 15 روز یک بار انجام گرفت. در پایان دوره آزمایش خونگیری از ماهیان جهت اندازه گیری پارامترهای خونی به عمل آمد. نتایج نشان داد در پارامترهای رشد ماهی کوی با اعمال توام استراتژی تغذیه ای در تراکم مختلف اثر معنی داری بر فاکتورهای وزن کسب شده و فاکتور وضعیت ماهیان مشاهده شد (0/05>P). پارامترهای رشد در تیمارهای 20 C و 10 C نسبت به سایر تیمارها بالاتر بود. هم چنین با بررسی نتایج آنالیز خون ماهیان اعمال استراتژی تغذیه ای در تراکم مختلف تفاوت معنی داری در تعداد گلبول های سفید، درصد لنفوسیت و نوتروفیل ماهیان مشاهده شد (0/05>P). نتایج پژوهش کنونی نشان داد که تغذیه در حد سیری در تراکم بالا و پایین تاثیر مثبتی بر روی عملکرد رشد و پارامترهای هماتولوژیک ماهیان کوی دارد.
In the present study, the effect feeding strategy and density on growth and hematological parameters of Cyprinus carpio var. Koi with (mean initial weight 3.24 ± 0.27 g) (Mean ± Standard Error) for 45 days was investigated. For this purpose, 6 treatments with triplicate groups included high density (20 fish per tank) and satiation feeding, low density (10 fish per tank) and satiation feeding, high density (20 fish per tank) and 50% satiation feeding, low density (10 fish per tank) and 50% satiation feeding (10R), high density (20 fish per tank) and starvation (20S), Low density (10 fish per tank) and starvation (10S) were considered. Fish biometrics and measurement of growth and nutrition parameters were performed every 15 days. At the end of the experiment, blood sampling was performed to measure blood parameters. The results showed that in the growth parameters of Koi fish with the combined application of nutritional strategy in different densities, significant effect on weight factors and fish status factor were observed (P <0.05). In growth parameters, C20 and C10 had higher values than other treatments. Also, by examining the results of fish blood analysis, there was a significant difference in the number of white blood cells, lymphocyte and neutrophil counts (P <0.05). The results of current research showed satiation feeding at high and low density had a positive effect on growth performance and hematological parameters of Koi fish.
http://www.aejournal.ir/article_105734_3151b99a787f2aae775e5b6682cca779.pdf
کپور ماهیان
تراکم
تغذیه
گرسنگی
Cyprinids
Density
nutrition
starvation
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
221
232
10.22034/aej.2020.106876
106876
Animal environment
مقایسه شاخص های رشد ماهی کپور علف خوار(Ctenopharyngodon idella) وارداتی از کشور چین با ماهی کپور علفخوار استان خوزستان
Comparative study of Growth Parameters of Imported Grass Carps and Grass Carp in Khuzestan Province
منصور شریفیان
sharif_23m@yahoo.com
1
همایون حسین زاده صحافی
h_hosseinzadeh@yahoo.com
2
حسین عبدالحی
hossein_abdolhay@yahoo.com
3
موسسه تحقیقات علوم شیلاتی کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، تهران، ایران
موسسه تحقیقات علوم شیلاتی کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، تهران، ایران
موسسه تحقیقات علوم شیلاتی کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، تهران، ایران
این تحقیق با هدف افزایش عملکرد صفت اقتصادی رشد در جمعیت ماهیان کپور علف خوار (Ctenopharyngodon idella) در داخل کشور از طریق واردات لارو ماهی کپور علف خوار از کشور چین و پرورش آنان در استخرهای خاکی، احیای نسل ماهی کپور علف خوار کشور (از طریق تکثیر مولدین) انجام شد. عملیات اجرایی پروژه به صورت هم زمان با مشارکت بخش دولتی (مرکز تکثیر و پرورش شهید ملکی استان خوزستان) و مراکز بخش خصوصی مشتمل بر: مرکز تکثیر شرکت آبزی، مرکز تکثیر شرکت ماهی کارون مرکز تکثیر آبزیان شوش، به صورت هم زمان با ورود لاروهای ماهی کپور علف خوار از کشور چین انجام گرفت. بچه ماهیان پس از گذراندن دوره قرنطینه و آداپتاسیون با محیط، با رعایت ضوابط فرآیند هم دما سازی، در استخرهای پرورشی با تراکم یکسان ذخیره سازی (Stocking) شدند. ذخیره سازی به میزان متوسط 3200 بچه ماهی درهکتار طول دوره رشد مشتمل بر یک دوره پرورش (یک سال) بود. برای بارورسازی استخرها علاوه بر کود پایه در طی دوران پرورش از کودهای آلی (گاوی) به میزان 24 تن هر دو روز یک بار و از انواع کودهای معدنی (شیمیایی) به میزان 1012/5 کیلوگرم هر سه روز یک بار استفاده شد و در حین دوره پرورش عملیات زیست سنجی در مقاطع مختلف رشد به منظور سنجش پارامترهای زیستی از قبیل محاسبه شاخص افزایش روزانه وزن بدن (DWG)، ضریب چاقی یا شاخص وضعیت (CF)، ضریب رشد ویژه (SGR) و محاسبه رابطه طول و وزن، ضریب مرگ و میر، بچه ماهیان انجام شد. تغذیه ماهیان به صورت دو بار در روز (صبح و عصر) و با استفاده از گیاه علوفه ای یونجه انجام شد. بررسی معادله رشد ماهی کپور علف خوار وارداتی حاکی از وجود همبستگی مثبت به میزان 95% بین پارامترهای طول و وزن در جمعیت ماهی کپور علف خوار وارداتی در سطح آماری (0/05>P) است. در مطالعه انجام شده میزان ضریب همبستگی بین طول و وزن ماهی درخصوص ماهیان وارداتی دارای اختلاف چشمگیری نسبت به این ضریب در معادله رشد جمعیت ماهی کپور علف خوار داخلی است. هم چنین در بین مزارع مورد مطالعه بیش ترین میزان رشد کپور علف خوار وارداتی در شرکت ماهی کارون مشاهده شد. به طوری که شرکت ماهی کارون بالاترین مقدار(0/03±1/4) ضریب چاقی در بین مزارع پرورش ماهی کپور علف خوار را به خود اختصاص داده است. در مجموع، میزان پارامترهای رشد کپور علف خوار وارداتی به صورت معنی دار در سطح آماری (0/05>P)، بیش از رشد کپور علف خوار داخلی در پایان دوره پرورش بوده است. از سوی دیگر، مقدار قابل ملاحظه ضریب همبستگی طول و وزن در نسل حاضر دلالت بر آن داشته که از نظر اصلاح نژادی جمعیت ماهی کپور علف خوار وارداتی دارای ارجحیت های زیستی نسبت به جمعیت مشابه داخلی می باشد. لذا با اطمینان می توان نسیت به انتخاب ماهیان مولد کپور علف خوار وارداتی برتر (با ضریب رشد بالاتر) در جمعیت مذکور پرداخته و از طریق عملیات تلاقی گری، نسبت به انتقال ژنوم آن ها را در ذخایر ژنتیکی جمعیت ماهیان کپور علف خوار داخلی درفاز بعدی تحقیقات پرداخت.
This study aimed to develop the genetic traits which have been attributed to the high growth rate in Grass carp (Ctenopharyngodon idella). Grass carp larvae with assumed high growth rate imported from China and introduced to four private company (Shahid malaky propagation center- Shosh propagation center -Karron propagation center – Abzy propagation center) and governmental farms. Approximately 3200 larvae per hectare were stocked to the ponds after adaptation and quarantine period. Organic (cow dung) and inorganic fertilizers poured to the pond every two and three days, respectively. Daily weight gain (DWG), Condition factor (CF), specific growth rate (SGR), Weight/length correlation and mortality rate measured in a certain time during and after culture period. Fish were fed twice daily on days. The highest growth rate was achieved in Karron propagation center, as the Karoon fish company had the highest Condition factor (1.4 ± 0.33). Imported Grass carp had a faster growth rate than indigenous ones. The higher growth rate may be attributed to lower inbreeding index of imported carps. In general, the growth parameters of imported grass carp were statistically (P <0.05) greater than the growth of domestic one at the end of the breeding season. A significant correlation coefficient between length and weight indicates that the breeding population of the imported grass carp has genetic preferences to the same domestic population. It is recommended to cross the imported and domestic Carp to transfer genome of imported carp to the genetic storage of the domestic population in the next phase of the study.
http://www.aejournal.ir/article_106876_f7c0b4f3de6fc04cad714d12d5b9c70d.pdf
کپور علف خوار
پرورش
ماهیان گرمابی
رشد
کپور وارداتی
Grass carp
Breeding
warm water fish
Imported Carps
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
233
238
10.22034/aej.2020.106911
106911
Physiology (Animal)
ارتباط بین وزن و برخی از شاخص های خون شناسی و بیوشیمیایی سرم خون ماهی کپورنقره ای (Hypophthalmichthys molitrix)
The relationship between weight and changes in some of the hematologic and biochemical indices of silver carp (Hypophthalmichthys molitrix)
حاجی محمد شیرمحمدلی
haji.23351@gmail.com
1
مجید محمدنژاد
m_mohammadnejad2013@yahoo.com
2
شهربانو عالمی رستمی
sh_alemi_r@yahoo.com
3
گروه فراوری محصولات شیلاتی، واحد گرگان، دانشگاه آزاد اسلامی، گرگان، ایران
گروه شیلات، واحد بندرگز، دانشگاه آزاد اسلامی، بندرگز، ایران
گروه زیست شناسی، واحد گرگان، دانشگاه آزاد اسلامی، گرگان، ایران
در این بررسی رابطه وزن ماهی با تغییرات برخی از پارامترهای خون شناسی و بیوشیمیایی سرم خون ماهی کپورنقره ای مورد مطالعه قرار گرفت. بدین منظور از ماهیان پرورشی کپور نقره ای 2 ساله در زمستان 1396 در 5 گروه وزنی : 500 ، 700 ، 1000، 1300 و 1600 گرم نمونه گیری به عمل آمد. به منظور بررسی شاخص های خونی کپور نقره ای در هر گروه وزنی تعداد 5 عدد ماهی انتخاب گردید و سپس به منظور تسهیل در امر نمونه برداری با استفاده از قطع ورید ساقه دمی خونگیری انجام پذیرفت. سپس میزان فاکتورهای هماتولوژی و بیوشیمیایی سرم خون در آزمایشگاه خون شناسی و توسط دستگاه های اتوماتیک تعیین گردید. براساس نتایج به دست آمده مشخص گردید که افزایش وزن ماهی کپور نقره ای در میزان گلبول های سفید، گلبول های قرمز، هموگلوبین، هماتوکریت، MCV، MCH، MCHC، PLT، لنفوسیت، مونوسیت و گرانولوسیت تاثیر نداشته و از این لحاظ هیچ گونه اختلاف معنی دار آماری در گروه های مختلف وزنی وجود نداشت (0/05<p). هم چنین نتایج بررسی برخی از شاخص های بیوشیمیایی سرم خون نشان داد به غیر از کلسیم که در گروه وزنی 1600 گرم کپور نقره ای بیش تر از گروه های وزنی دیگر بود (0/05>p)، افزایش وزن تاثیری در مقدار گلوکز، اوره، تری گلیسرید، کلسترول، فسفر، سدیم، پتاسیم، آلبومین و توتال پروتئین ندارد (0/05<p). نتایج این بررسی نشان داد تغییرات وزن بدن ماهی کپور نقره ای هم سن تاثیری برمیزان شاخص هایخونی و بیوشیمیایی سرم خون ندارد.
In this study, the relationship between fish weight and hematological changes and some biochemical indices of serum of silver carp were studied. For this purpose, the carps of silver carp were sampled in 5 groups: 500, 700, 1000, 1300 and 1600 grams. In order to evaluate the blood indices of silver carp in each weighing group, 5 fishes were selected and then, to facilitate sampling, using tail cropping was done. Then the serum hematological and biochemical factors were determined in the hematologic laboratory and by automatic devices. Based on the results, it was found that increasing the weight of silver carp did not change the amount of white blood cells, red blood cells, hemoglobin, hematocrit, MCV, MCH, MCHC, PLT, lymphocyte, monocyte and granulocyte, and there was no significant difference in the weight different groups (P> 0.05). Also, the results of some biochemical indices in serum showed that, except for calcium weighed 1600 grams of silver carp, weighed more than other groups (P <0.05), weight gain has no effect on glucose, urea, triglyceride, cholesterol, phosphorus, sodium, potassium, albumin and total protein (P> 0.05). The results of this study showed that changes in body weight of silver carp in a similar age did not affect the blood indexes.
http://www.aejournal.ir/article_106911_5b58706c1452ee8a32d19648ae9e32cb.pdf
بیوشیمیایی
خون شناسی
کپور نقره ای
وزن
Hematological indices
Biochemical
Weight
Silver carp
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
239
250
10.22034/aej.2020.106945
106945
Biology(Animal)
بررسی اثرات فلز سنگین روی بر برخی شاخص های فیزیولوژیک در بچه ماهیان فیتوفاگ (Hypophthalmichthys molitrix)پرورشی
Study on heavy metal Zn on some physiological indces in Juvenile of Silver Carp (Hypophthalmichthys molitrix)
محمد جواد سپاهی
sepahijavad@yahoo.com
1
دل آرام نخبه زارع
delaram.zare@gmail.com
2
رها فدایی راینی
fadaimahdiye@yahoo.com
3
طیبه یوسفی
tayebeh.yousefi83@gmail.com
4
گروه شیلات، واحد بندرعباس، دانشگاه آزاد اسلامی، بندرعباس، ایران
گروه شیلات، واحد بندرعباس، دانشگاه آزاد اسلامی، بندرعباس، ایران
گروه شیلات، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه جیرفت، جیرفت، ایران
گروه تولیدات گیاهی، دانشکده کشاورزی، مجتمع آموزش عالی سراوان، سراوان، ایران
در این تحقیق، به منظور تعیین سمیت حاد فلز سنگین روی بر شاخص های خونی و بیوشیمیایی بچه ماهی فیتوفاگ، 270 قطعه بچه ماهی با میانگین وزنی 8/1±51/6 گرم و میانگین طولی 2±17/1 سانتی متر در مجاورت غلظت های 0، 5 و 10 میلی گرم در لیتر نیترات روی Zn(NO3)2 در مجتمع دانشگاهی سراوان از آذر ماه 1395 تا بهمن ماه 1395 قرار گرفتند. نمونه برداری از ماهیان در زمان های 12، 24، 48، 72 و 96 ساعت انجام شد. نتایج نشان داد که درصد هماتوکریت (Hct) در غلظت های 5 و 10 میلی گرم در لیتر با شاهد اختلاف معنی داری داشت (0/05>p). هموگلوبین (Hb)خون ماهیان در بین تیمارها اختلاف معنی داری نشان نداد (0/05<p). نتایج شمارش افتراقی لکوسیت ها نشان داد که در غلظت های 5 و 10 میلی گرم در لیتر در زمان 96 ساعت با یکدیگر اختلاف معنی داری را نشان دادند (0/05>p). تعداد گلبول های قرمز (RBC) در غلظت های 5 و 10 در زمان های 12 و 96 ساعت با یکدیگر اختلاف معنی داری را نشان داد (0/05>p). این دو تیمار از لحاظ تعداد گلبول های قرمز نسبت به شاهد اختلاف معنی داری نشان دادند (0/05>p). میزان پروتئین کل در تیمارهای 5 و 10 میلی گرم در لیتر با شاهد اختلاف معنی داری را نشان دادند (0/05>p). کلسترول خون تیمار 10 میلی گرم در لیتر با تیمارهای 5 میلی گرم در لیتر و شاهد اختلاف معنی داری را نشان دادند (0/05>p). تری گلیسرید و آلبومین خون ماهیان هر سه تیمار با یکدیگر اختلاف معنی داری را نشان دادند (0/05>p). ولی کلسترول و گلوکز در بین تیمارها اختلاف معنی داری نشان نداد (0/05<p). براساس نتایج حاصل، شاخص های خونی فاکتورهای حساس در پایش سمیت نیترات روی و استرس ناشی از آن، به ویژه در غلظتهای مورد مطالعه می باشند.
In this study, in order to investigation of acute toxicity heavy metal Znic on blood parameters ofJuvenileof Silver carp (Hypophthalmicthys molitrix), a total of 270 Juvenilefish with weight mean 51.6±8.1 gr and length mean 17.1±2 cm were exposed to 0, 5 and 10 mg/L of Zn (NO3)2 in Higher Educational Complex of Saravan during Desember 2017 to February 2018. Fish sampling was performed at 12, 24, 48, 72 and 96 hours. The results show that, hematocrite (Hct) in treatments 5 and 10 mg/lit showed significant difference with control (p<0.05). But hemoglobin (Hb) levels showed no significant difference (p>0.05). The result of differential count of leukocyte showed significant difference in 96 hrs (p<0.05). And these two treatments showed significant difference in white Blood Cells (WBC) with control. The number of red blood cells (RBC) showed significant difference in 12 and 96 hrs. These two treatments have shown a significant difference in number of red blood cells. Total protein in 5 and 10 treatments showed significant difference with control. The level of cholesterol in 10 mg/L treatment showed significant difference with 5 and control treatments (p<0.05). The level of albumin and triglyceride showed significant difference at 3 treatments but level of glucose showed no significant difference (p>0.05). According to the results, blood parameters and biochemical factors are sensitive factors in monitoring the toxicity and the stress caused by zinc particularly in acute concentrations.
http://www.aejournal.ir/article_106945_5fcd0fafadc829493e103b98733bedcf.pdf
روی
شاخص های خونی
شاخص های بیوشیمیایی
فیتوفاگ
Znic
Hematological indices
biochemical parameters
Hypophthalmicthys molitrix
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
251
260
10.22034/aej.2020.106999
106999
Biology(Animal)
بررسی تغییرات هماتولوژی و شاخص های استرس ماهی فیتوفاگ (Hypophthalmichthys molitrix) در مواجهه با غلظت های کشنده و تحت کشنده کلرید سرب
Study on hematological changes and stress indices of Silver carp (Hypophthalmichthys molitrix Valenciennes, 1884) during lethal and sublethal exposure to lead chloride
سعید شهبازی ناصرآباد
saeid.shahbazi@ut.ac.ir
1
سید علی اکبر هدایتی
hedayati@gau.ac.ir
2
باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان، واحد یاسوج، دانشگاه آزاد اسلامی، یاسوج، ایران
گروه شیلات، دانشکده شیلات و محیط زیست دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان، گرگان، ایران
امروزه پیشرفت صنعت آبزی پروری، لزوم گسترش تشخیص سلامت ماهیان را بیش از پیش نمایان می سازد. شاخص های خونی بیومارکرهای مفیدی هستند که به منظور ارزیابی شرایط فیزیولوژیک آبزیان در پاسخ به استرس آلاینده ها به کار رفته و تغییرات درونی بدن ماهی را دقیقاً منعکس می کنند. این تحقیق با هدف بررسی تغییرات هماتولوژی و شاخصهای استرس ماهی فیتوفاگ در مواجهه با غلظتهای کشنده و تحت کشنده کلرید سرب انجام گرفت. در انجام پژوهش حاضر ابتدا غلظت نیمه کشنده (LC50) فلز سرب به میزان 38/09 میلی گرم در لیتر از طریق محاسبه تلفات ماهیان کپور نقره ای در معرض کلرید سرب در زمانهای 24، 48، 72 و 96 ساعت با کمک آنالیز پروبیت تعیین شد. سپس با طراحی آزمایش جداگانه ای، کپور ماهیان نقره ای به مدت 96 ساعت در معرض تیمار کشنده و تحت کشنده کلرید سرب (10 و 50 درصد LC50 96h) و نیز یک گروه شاهد هر کدام با 3 تکرار قرار داده شد. پس از خونگیری، شاخص های هماتولوژی و بیوشیمیایی نظیر هماتوکریت، هموگلوبین، شاخص های گلبول قرمز، تعداد کل گلبول های سفید و قرمز و شمارش افتراقی گلبول های سفید، گلوکز، کورتیزول و پروتئین کل مورد بررسی قرار گرفت. نتایج کاهش معنیدار گلبول قرمز، درصد هماتوکریت، هموگلوبین و همچنین افزایش میزان نوتروفیل را با افزایش میزان غلظت سم نشان داد. هم چنین برای شاخص های بیوشیمیایی نیز افزایش معنی دار میزان گلوکز وکورتیزول و نیز کاهش معنی دار پروتئین کل مشاهده شد. به طورکلی می توان بیان نمود که فلز سنگین سرب حتی در غلظت های تحت کشنده نیز آسیب های شدید فیزیولوژیک ایجاد نموده و منجر به القای استرس ثانویه می گردد.
Importance of the fish health diagnosis will be confirmed by aquaculture industrial development. Blood indices are useful biomarkers to assess the physiological status of aquaculture in response to applied stress and the changes in the fish body exactly in response to pollutants. In this study the lethal concentration of lead was determine in the 38.09 ppm through calculation of carp exposed to lead chloride at 24, 48, 72 and 96 hours with the probit analysis, then in a separate experiment, fish were exposed at the acute and subacute treatments of lead chloride for 96 hours (10 and 50 percent of LC50 96h) and a control group each with 3 replicates were placed.After sampling, hematological and biochemical indices such as hematocrit, hemoglobin, red blood cell, total number of white blood cells and red and differential count of blood cell, glucose, cortisol and total protein were studied. The results showed a significant reduction in red blood cells, hematocrit, hemoglobin and an increase in the number of neutrophils by increasing the concentration of the toxin (P<0.05). Also it was significantly increased of glucose, cortisol observed in biochemical parameters and also a significant reduction in total protein (P<0.05). As a result, it can be stated that heavy metal lead could have physiological lesion and secondary stress response in fihses even under sub acute concentrations.
http://www.aejournal.ir/article_106999_ef1943178d58f58038acf5b3e531933e.pdf
آلودگی
هماتولوژی
سرب (Pb)
فیتوفاگ
فلزات سنگین
Pollution
Lethal Concentrations
Lead (Pb)
Carp Fish
Heavy metal
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
261
266
10.22034/aej.2020.107032
107032
Disease
بررسی آلودگی های انگلی در ماهی کاراس (Carassius gibelio) دریاچه نئور اردبیل (در سال 1395)
Survey of parasitic infectious in Prussian carp (Carassius gibelio) of Ardebil Neor Lake (In 2016)
سید فخرالدین میر هاشمی نسب
mirhashemi_v@yahoo.com
1
جواد دقیق روحی
javad_daghigh@yahoo.com
2
منیره فئید
m_faeed@yahoo.com
3
محدث قاسمی
mohades@yahoo.com
4
مهرداد اصغرنیا
mehrdad_asgharnia@yahoo.com
5
پژوهشکده آبزی پروری آب های داخلی، موسسه تحقیقات علوم شیلاتی کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، بندر انزلی، ایران
پژوهشکده آبزی پروری آب های داخلی، موسسه تحقیقات علوم شیلاتی کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، بندر انزلی، ایران
پژوهشکده آبزی پروری آب های داخلی، موسسه تحقیقات علوم شیلاتی کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، بندر انزلی، ایران
پژوهشکده آبزی پروری آب های داخلی، موسسه تحقیقات علوم شیلاتی کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، بندر انزلی، ایران
پژوهشکده آبزی پروری آب های داخلی، موسسه تحقیقات علوم شیلاتی کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، بندر انزلی، ایران
در این مطالعه، آلودگی های انگلی ماهی کاراس نقره ای (Carassius gibelio (Bloch, 1782 دریاچه نئور اردبیل مورد بررسی قرار گرفت. نمونه برداری از 128 عدد ماهی، طی بهار تا پاییز سال 1395 و به صورت هر فصل یک بار انجام شد. به دلیل سرمای شدید و یخ بستن سطح دریاچه در زمستان، امکان صید و نمونه برداری در این فصل وجود نداشت. دامنه سنی نمونه ها بین 1 تا 3 سالو از نظر جنسی، 108 عدد ماده و 20 عدد نر بودند. میانگین (±انحراف معیار) وزن و طول ماهیان به ترتیب 77/71±91/56 گرم و 15±6/54 سانتی متر به دست آمد. در نتیجه این بررسی، ترماتود منوژن داکتیلوژیروس انکوراتوس (Dactylogyrus anchoratus) در آبشش ماهیان مورد مطالعه جداسازی و شناسایی شد. شیوع این انگل در دو فصل بهار و تابستان به ترتیب 5/88 و 6/57 درصد و دامنه تعداد آن 1 عدد در هر فصل بود. این اولین گزارش از آلودگی ماهی کاراس دریاچه نئور به انگل داکتیلوژیروس آنکوراتوس است. بررسی مجدد وضعیت آلودگی ماهیان دریاچه، پیش از هرگونه فعالیت آبزی پروری در آن ضروری است.
In this study, parasite infectious of fishes in Ardabil Neor Lake was investigated. Accordingly, 128 specimen of Prussian carp Carassius gibelio, the only species captured from the lake during this survey time, from spring until autumn 2016, once a season were sampled. Due to the climate of the region and because of severe cold weather and freezing of the lake, we did not have any specimen in winter. The fish specimens were in the age range of 1-3 years old and 108 samples female and 20 samples from them were male. Average (±SD) weight and length of fish were respectively 91.56±77.71gand 6.54 ± 15 cm. In the survey of parasitology, monogene trematode of Dactylogyrus anchoratus was isolated and identified in the gills of the fish. The prevalence of this parasite in both spring and summer was 5.88% and 6.7% respectively, and its range was 1 in each season.This research was the first report from contamination of Prussian carp to D. anchoratus. Re-examination of the status of lake fish contamination is necessary before any aquaculture activity.
http://www.aejournal.ir/article_107032_66de5757e0154cfa0b07ddecf20c9abc.pdf
اردبیل
دریاچه نئور
آلودگی انگلی
کاراس
Ardabil
Neor Lake
parasite infectious
Carassius gibelio
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
267
274
10.22034/aej.2020.107085
107085
Biology(Animal)
اثر افزودنی خوراکی فایتوژنیک دایجستروم پی.ای.پی. بر عملکرد رشد و برخی صفات دستگاه گوارش گورامی بزرگ جثه (Osphronemus goramy)
Effect of dietary phytogenic Digestarom P.E.P on growth performance and some digestive traits of the giant Gourami (Osphronemus goramy)
بهنام کریمی فر
behnam_karimifar@yahoo.com
1
حسین عبدالحی
hossein_abdolhay@yahoo.com
2
فلورا محمدی زاده
fmohammadi13@gmail.com
3
مهدی شمسایی مهرجان
drshamsaie@gmail.com
4
سید پژمان حسینی شکرابی
hosseini@srbiau.ac.ir
5
گروه شیلات، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
موسسه تحقیقات علوم شیلاتی کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، تهران، ایران
گروه شیلات، واحد بندرعباس، دانشگاه آزاد اسلامی، بندرعباس، ایران
گروه شیلات، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
گروه شیلات، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
دایجسترم پی.ای.پی. یک مخلوط تجاری استانداردسازی شده از ترکیبات فایتوژنیک (شامل کارواکرول، آنتول و لیمونن) و ترکیبات پریبیوتیکی (شامل فروکتوالیگوساکاریدها) بوده که عملکرد اصلی آن تثبیت فلور میکروبی مفید دستگاه گوارش آبزیان میباشد. مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر سطوح مختلف افزودنی خوراکی دایجستروم پی.ای.پی. بر برخی خصوصیات رشد مورفولوژی روده و فلور میکروبی روده ماهی گورامی بزرگ جثه انجام گردید. برای این تحقیق، سه تیمار آزمایشی با سه تکرار حاوی مقادیر 5، 10 و 15 میلی گرم دایجستروم پی.ای.پی. در کیلوگرم خوراک طراحی شدند و جیرة فاقد افزودنی، به عنوان تیمار شاهد درنظر گرفته شد. بچه ماهی ها (میانگین وزن اولیه 0/2±3/1 گرم) طی یک دوره 60 روزه توسط جیره های آزمایشی، مورد تغذیه قرار گرفتند. در پایان دوره نیز برخی صفات دستگاه گوارش (شاخص امعاء و احشاء، جمعیت باکتری های لاکتوباسیل روده، طول و عرض میکروپرزهای روده) سنجیده شد. نتایج نشان دادند که افزودن دایجستروم، سبب افزایش وزن نهایی، نرخ رشد ویژه و کاهش ضریب تبدیل غذا در بچه ماهیان نسبت به تیمار شاهد گردید (0/05>P)، به طوری که که بیش ترین وزن نهایی بدن (22/67 گرم) مربوط به تیمار 15 درصد فایتوژنیک دایجستروم و کم ترین مقدار (10/13 گرم) مربوط به تیمار شاهد بود (0/05>P). مقایسه میانگین شاخص امعاء و احشا، بیانگر عدم وجود اختلاف معنی دار میان تیمارهای مختلف بود (0/05<P). هم چنین، بیش ترین تعداد باکتری های لاکتوباسیل در تیمار 15 درصد و کم ترین مقدار در تیمار شاهد مشاهده گردید. بالاترین نتایج افزایش طول میکروپرزهای روده در تیمارهای 10 (963 میکرومتر) و 15 (962 میکرومتر) درصد مکمل دایجستروم به دست آمد (0/05>P). نتایج این تحقیق نشان داد که افزودن خوراکی دایجستروم پی.ای.پی. به مقدار 15 درصد در جیره غذایی تأثیر مثبت معنی داری بر فاکتورهای رشد و فلور میکروبی دستگاه گوارش ماهی گورامی بزرگ جثه خواهد داشت.
Digestarom P.E.P is a standardized commercial blend of phytogenic compounds (i.e. carvacrol, anthoole, and limonene) and perbiotic compounds (i.e. fructoliosaccharides) that have the main function of stabilizing the beneficial microbial flora of the gastrointestinal tract. The aim of this study was to investigate the effects of different levels of dietary Digestarom P.E.P. on some growth performance, intestine morphology, and intestine microbial flora of the giant Gourami. Therefore, four experimental treatments containing 0, 5, 10 and 15 mg of Digestarom powder inn kg of feed were designed with three replicates. The diet with no additive substances was considered as a control group. Fry fish (initial weight of 1.3 ± 0.2 g) were fed with the supplement for a period of 60 days. At the end of the trial, some gastrointestinal traits (visceral index, intestinal lactobacilli bacteria, intestinal villus length and width) were measured. The results showed that the addition of Digestarom P.E.P. positively affecting the final weight, specific growth rate, and reduced feed conversion ratio in fry compared to control group (P<0.05). Also, that the maximum body weight (22.62 g) was related to 15% Digestarom P.E.P. and the lowest value (10.13 g) was related to control treatment (P<0.05). Results of visceral index showed no significant difference between treatments (P<0.05). Also, the highest number of lactobacilli bacteria was observed in treatment with 15% Digestarom P.E.P. and lowest in control treatment. The highest length of the intestinal villus was observed in treatments of 10 (963 μm) and 15 (962 μm) mg/kg Digestarom P.E.P. (P<0.05). The results of this study showed that the addition of phytogenic Digestarom P.E.P. at 15% in the fish diet may have a significant positive effect on growth performance and microbial flora of the gastro-intestinal tract.
http://www.aejournal.ir/article_107085_fdea72f79fc02bc1a449d3b7a975ff80.pdf
گورامی بزرگ جثه
رشد
فایتوژنیک
دایجستروم پی. ای. پی
مورفولوژی روده
Giant gourami
growth
phytogenic
Digestarom P.E.P
intestine morphology
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
275
282
10.22034/aej.2020.107204
107204
Disease
تاثیر اسانس های آویشن، زیره، دارچین و سیر بر باکتری بیماریزای استرپتوکوکوس اینیایی در محیط برون تنی
Effects of Thymus vulgaris, Allium sativum, Cinnamomum verum and Cuminum cyminum on infectious bacterium (Streptococcus iniae), an in vitro experiment
سید هادی سید الحسینی
hadihossini774@yahoo.com
1
مازیار یحیوی
maziar_yahyavi@yahoo.com
2
لاله یزدان پناه گوهرریزی
l_yazdanpanah@yahoo.com
3
گروه شیلات، واحد بندرعباس، دانشگاه آزاد اسلامی، بندرعباس، ایران
گروه شیلات، واحد بندرعباس، دانشگاه آزاد اسلامی، بندرعباس، ایران
مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، کرمان، ایران
اهمیت بیماری آبزیان و هم چنین گزارشات فراوان درخصوص خسارات ناشی از بروز بیماری های عفونی در مزارع پرورش قزل آلای رنگین کمان از یک سو و بروز مقاومت میکروبی در نتیجه استفاده بی رویه از آنتی بیوتیک ها و سایر مواد شیمیایی جهت کنترل و درمان بیماری ها، تقاضا برای درک صحیح مقادیر موثر اسانس ها به عنوان عوامل ضدمیکروبی جایگزین را بیش از پیش اثبات می کند. هدف از انجام مطالعه حاضر بررسی اثر ضدباکتریایی اسانس های آویشن، سیر، دارچین و زیره بر رشد باکتری استرپتوکوکوس اینیایی در محیط برون تنی (In vitro) طی زمان های 24، 48، 72 و 120 ساعت انکوباسیون است. پس از کشت باکتری مورد نظر در محیط کشت اختصاصی، تعداد 3 چاهک در محیط کشت ایجاد و سپس غلظت های 50، 100، 150 و 200 ppm از هر یک از اسانس ها به طور جداگانه به چاهک اضافه و پس از گذشت زمان های فوق قطرهاله عدم رشد باکتری با کولیس اندازه گیری شد. نتایج به دست آمده حاکی از وجود اثر توام معنی دار پارامترهای نوع اسانس، غلظت آن و زمان انکوباسیون است (0/001>P). درخصوص اثر مهارکنندگی بر رشد باکتری استرپتوکوکوس اینیایی بیش ترین اثر بخشی به ترتیب مربوط به اسانس سیر، آویشن، زیره و درنهایت دارچین بوده است که به طور معنی داری با یکدیگر اختلاف داشتند (0/05>P). سریع ترین (پس از 24 ساعت) اثر مهارکنندگی رشد باکتری مربوط به سیر و آویشن بود. در مجموع می توان این گونه نتیجه گیری نمود که اسانس های گیاهی مورد استفاده در این تحقیق، دارای خواص آنتی باکتریال منتهی با درجات و میزان اثربخشی متفاوت هستند.
The importance of aquatic animal diseases, as well as a large amount of reports on economic losses in the rainbow trout industry due to infectious disorders is not obscure todays. As a result, the emergence of antibiotic-resistance of bacteria led to higher demand for identifying the effective concentration of essences as an alternative antimicrobial agent. The aim of this study was to evaluate the effects of Thymus vulgaris, Allium sativum, Cinnamomum verum and Cuminum cyminum essences on Streptococcus iniae growth rate, an in vitro experiment. To address that, the completely randomized design was performed with 3 replicates. Following bacterial culturing on plates, several wells were created and then four different concentrations (50, 100, 150,200 ppm) of each essence were injected into the wells. The plated were incubated for 24, 48, 72 and 120 h and the maximum inhibitory zone was measured by using a Caliper. Obtained results showed significant (P<0.001) combined effects of type of essence, essence concentration and time of incubation on bacterial growth. The maximum inhibition for S. iniae was observed in A. sativum, T. vulgaris and to some degree in C. cyminum and finally C. verum, which were significantly different (P<0.05). At the beginning of incubation (24 h), the most inhibition zone for S. iniae was found in A. sativum and T. vulgaris (P<0.05). In conclusion, the herbal essence applied here, had significant antibacterial effects but with different degrees.
http://www.aejournal.ir/article_107204_8372eb9c6ba0c750115c816d06e6b60f.pdf
گیاهان دارویی
اسانس
بیماری های عفونی ماهی
آزمایش برون تنی
Herbal medicine
Essence
Fish Infectious diseases
In vitro
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
283
290
10.22034/aej.2020.107213
107213
Animal environment
بررسی تاثیر عوامل فیزیکی - شیمیایی و حالت تروفی آب بر پرورش ماهی در قفس در سد ارس (آذربایجان غربی)
Investigating the effect of physcico-chemical and water trophy state on fish cage culture in the Aras Dam reservoir, West Azarbaijan
مسعود صیدگر
seidgar21007@yahoo.com
1
فریدون محبی
mohebbi44@gmail.com
2
علی نکوئی فرد
dr.nekuiefard@gmail.com
3
سیدرضا سیدمرتضایی
rmortezaei@yahoo.com
4
شهرام دادگر
shdadgar@yahoo.com
5
ژاله علیزاده اوصالو
alizadeh.zhaleh@yahoo.com
6
صابر شیری
shiri21002@gmail.com
7
مرکز تحقیقات آرتمیای کشور، موسسه تحقیقات علوم شیلاتی کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، ارومیه، ایران
مرکز تحقیقات آرتمیای کشور، موسسه تحقیقات علوم شیلاتی کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، ارومیه، ایران
مرکز تحقیقات آرتمیای کشور، موسسه تحقیقات علوم شیلاتی کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، ارومیه، ایران
موسسه تحقیقات علوم شیلاتی کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، تهران، ایران
موسسه تحقیقات علوم شیلاتی کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، تهران، ایران
مرکز تحقیقات آرتمیای کشور، موسسه تحقیقات علوم شیلاتی کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، ارومیه، ایران
مرکز تحقیقات آرتمیای کشور، موسسه تحقیقات علوم شیلاتی کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، ارومیه، ایران
عواملی مانند افزایش مصرف جهانی ماهی، کاهش صید ماهیان دریایی و اقتصادی بودن باعث توجه به پرورش ماهی در قفس شده است. در پرورش ماهی معمولاً آبی دارای کیفیت مطلوب است که بقا و رشد ماهیان را به بهترین وجه تامین کند. هدف از این تحقیق بررسی کیفیت آب از لحاظ مناسب بودن برای پرورش ماهی در قفس در دریاچه پشت سد ارس آذربایجان غربی می باشد. نمونه برداری از 3 ایستگاه با تناوب فصلی از تابستان سال 1396 الی بهار 1397 انجام شد. نمونه برداری ها در ورودی، وسط دریاچه و تاج سد از سطح آب انجام شد. اندازه گیری دمای آب (درجه سانتی گراد)، هدایت الکتریکی (میکروزیمنس بر سانتی متر)و کل مواد جامد محلول (میلی گرم در لیتر) با استفاده از دستگاه EC متر WTW وpH وسط pHمتر WTW، اکسیژن (میلی گرم در لیتر) توسط اکسی مترWTW 320 انجام شد. مقادیر شاخص تروفی TSI بر اساس پارامترهای فسفر کل و عمق رویت سشی دیسک محاسبه شد. میزان شفافیت آب در ایستگاه های نمونه برداری بین 0/5 تا 1/3 متر متغیر بود. میزان فسفر کل در هر ایستگاه نمونه برداری در فصل تابستان بالاتر از سایر فصول بود. وضعیت تروفی آب سد ارس هیپریوتروف است که نشان دهنده بار فسفر بالا و آلودگی حاصل از رواناب های کشاورزی در این دریاچه است. مفهوم ظرفیت برد، کمبود منابع آب شیرین و وجود حالت هیپریوتروفی در تمام ایستگاه ها و فصول، حاکی از آن است که شرایط اکولوژیکی سد ارس برای پرورش ماهی در قفس مناسب نمی باشد و بنابراین توصیه نمی شود.
Factors such as increased global consumption of fish reduced marine fish harvesting, profitability and economics have increased the interest in fish culture in the cage. Fish culture needs a desirable water quality which is the best way to achieve optimum survival and growth. The purpose of this research is to investigate the water quality in terms of being suitable for fish cage culture in the Aras Dam Reservoir in West Azarbaijan. Sampling was carried out from 3 sites each with seasonal period from summer 2017 to spring 2018. Sampling was performed on the entrance, middle of the Lake and the crown of the dam from the water surface. Water temperature (º C), E.C. (µs/cm), T.D.S.(mg/L), was measured with WTW E.C.meter, pH with WTW pH meter, DO (mg/L) using oximeter WTW model 320. The TSI trophy index was calculated based on the parameters of total phosphorus and secshi-disc depth. The transparency of water varied from 0.5 to 1.3 m between sampling sites. Generally, the TP at each sampling site was higher in summer than the other seasons. The trophic condition of the Aras dam is the hypertrophy which indicates the high phosphorus load and contamination from the agricultural runoff in the lake. The concept of carrying capacity, shortage of fresh water sources and the presence of hypertrophic conditions in all sites and seasons indicate that the ecological conditions of the Aras dam are not suitable for fish cage culture, and therefore is not recommended.
http://www.aejournal.ir/article_107213_d726291328506c2ea857cb10f495d1ab.pdf
پرورش در قفس
ماهی
فاکتورهای فیزیکی- شیمیایی آب
سد ارس
Cage culture
fish
Water physcico-chemical factors
Aras Dam
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
291
298
10.22034/aej.2020.107264
107264
Biology(Animal)
بررسی توانایی جذب نیترات و فسفات از پساب استخرهای پرورش ماهیان گرمابی استان خوزستان توسط ریزجلبک Chlorella vulgaris
Investigation of Chlorella vulgaris capacity in absorption of Nitrate and Phosphate from wastewater of fish farming pool in Khuzestan Province
لاله آذرم
laleh.a58@yahoo.com
1
نرگس جوادزاده
nargesjavadzadeh@yahoo.com
2
رضا جلیل زاده
rahma.reza@gmail.com
3
گروه مهندسی محیط زیست، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران
گروه شیلات، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران
گروه مهندسی محیط زیست، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران
فاضلاب ها می توانندمنابع آبی را آلوده نمایند به همین علت امروزه تاکید بسیاری بر تصفیه و پاکسازی فاضلاب ها و پساب ها می شود.یکی از روش های کاربردی در تصفیه فاضلاب، استفاده از گیاهان از جمله میکروجلبک ها می باشد که با استفاده از نور خورشید، مواد مغذی فاضلاب را مصرف کرده و آن را به توده های زیستی مفید تبدیل می کنند. لذا در این پژوهش قابلیت حذف برخی پارامترهای آلودگی پساب با استفاده از میکروجلبک Chlorella vulgarisمورد آزمایش قرار گرفت. بدین منظور برای رشد میکروجلبک از آب مقطر اتوکلاو شده و محیط کشت TMRL استفاده شد، پساب مورد استفاده از استخر پرورش ماهیان گرمابی استان خوزستان تهیه گردید. رشد میکروجلبک در تیمار شاهد و تیمار پساب هر 48 ساعت یک بار و در شرایط آزمایشگاهی ثابت (دمای 27-23 درجه سانتی گراد، شوری 20ppt و شدت نوری 2500 لوکس) در بازه زمانی 15 روز محاسبه شد. شاخصهایCOD ، BOD، نیترات، نیتریت و فسفات هر 48 ساعت یک بار اندازه گیری و محاسبه شدند. نتایج حاصل از آنالیز آماری بین بازه های زمانی مختلف در تعداد ریزجلبک در تیمار شاهد تغییر معنی داری نشان داد به طوری که بالاترین تعداد جلبک در روز یازدهم مشاهده شد ولی از روز چهاردهم به بعد کاهش نسبی یافت، هم چنین نتایج حاکی از وجود اختلاف معنی دار در میزان حذفBOD وCOD درکشت ریزجلبک بود به طوری که کم ترین میزان این دو فاکتور در روز دهم مشاهده گردید. نیترات باقی مانده نیز به ترتیب در روز سوم و دهم بیش ترین و کم ترین میزان را به خود اختصاص داد. میزان نیتریت نیز در روز سوم بالاترین و در روز پانزدهم پایین ترین مقدار را داشت، فسفات نیز در روزهای سوم، پنجم، دهم و پانزدهم نسبت به روز اول کاهش معنی دار نشان داد. این نتایج، توانایی ریزجلبک را در کاهش ازت و فسفر پساب و امکان کاربرد آن جهت تصفیه پساب نشان داد، به نظر می رسد که این ریزجلبک قادر است برای حذف نیترات و فسفات و نیز تولید زیست توده جلبکی در سیستم های پالایش پساب خروجی استخرهای پرورش ماهی، قبل از ورود به محیط طبیعی مورد استفاده قرار گیرد، هم چنین پساب استخر می تواند به عنوان محیط کشتی مناسب برای تولید انبوه این جلبک مورد استفاده قرار گیرد.
Due to the potential of sewage to contaminate food and water resources, it is emphasized on the treatment of sewage. One of the most effective biological methods in the treatment of sewage is the use of plants. A group of these plants, which have recently been considered by researchers to treat sewage, are microalgae. Microalgae use sunlight to absorb nutrients from the sewage and make them more useful to biosphere. In this study, the possibility of removal of some pollutant parameters of wastewater was investigated using microalgae Chlorella vulgaris. For this purpose, microalgae was cultured in TMRL medium and the wastewater was prepared from the fish farming pool in Khuzestan province. The growth of microalgae in control and wastewater treatment was measured every 48 hours, under constant conditions (temperature 27-23 ° C, 20ppt salinity, 2500 lux light intensity) in the period of 15 days. COD, BOD, nitrate, nitrite and phosphate were measured and calculated every 48 hours. The results of statistical analysis showed a significant change in the number of microalgae in the control treatment, so that the highest number of algae was observed on the 11th day but it decreased relative to the 14th day. Also, the results showed a significant difference in the amount of BOD and COD removal was micro-algae culture, with the lowest amount of these two factors observed on the tenth day. The remaining nitrate also received the highest and lowest values on the third and tenth day, respectively. Nitrite was also the highest on the third day and on the 15th day it was the lowest.Phosphate levels also decreased significantly on days 3, 5, 10 and 15 compared to the first day (P <0.05). These results showed the ability of microalgae to reduce wastewater nitrogen and phosphorus and its potential for wastewater treatment. It seems that this microalgae is capable of removing nitrates and phosphates as well as the production of algal biomass in refining systems the effluent of the fish ponds is to be used before entering the natural environment, and the pool effluent can be used as a suitable fertile environment for mass production of this algae.
http://www.aejournal.ir/article_107264_c788ae058928c61d6f272ae1ad799f48.pdf
کلرلا
BOD
COD
نیترات
فسفات
پساب
Chlorella Vulgaris
BOD
COD
Nitrate
phosphate
Wastewater
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
299
310
10.22034/aej.2020.107325
107325
Animal environment
امکانسنجی ردیابی روند تغییرات محتوی فلزات سنگین در محیط توسط زنبورعسل به عنوان گونه زیستشناساگر
Feasibility study of use of honeybees as a bioindicator for detection of variation trends of heavy metals in the environment
رضوان داودپور
r.davoodpour@iauh.ac.ir
1
مهرداد چراغی
cheraghi.mehrdadd@gmail.com
2
سهیل سبحان اردکانی
s_sobhan@iauh.ac.ir
3
نوراله عبدی
no-abdi@iau-arak.ac.ir
4
بهاره لرستانی
lorestani.ba@iauh.ac.ir
5
ﮔﺮوه علوم و مهندسی محیط زﻳﺴﺖ، واﺣﺪ همدان، داﻧﺸﮕﺎه آزاد اﺳﻼمی، همدان، ایران
ﮔﺮوه علوم و مهندسی محیط زﻳﺴﺖ، واﺣﺪ همدان، داﻧﺸﮕﺎه آزاد اﺳﻼمی، همدان، ایران
ﮔﺮوه علوم و مهندسی محیط زﻳﺴﺖ، واﺣﺪ همدان، داﻧﺸﮕﺎه آزاد اﺳﻼمی، همدان، ایران
ﮔﺮوه مرتع و آبخیزداری، واﺣﺪ اراک، داﻧﺸﮕﺎه آزاد اﺳﻼمی، اراک، ایران
ﮔﺮوه علوم و مهندسی محیط زﻳﺴﺖ، واﺣﺪ همدان، داﻧﺸﮕﺎه آزاد اﺳﻼمی، همدان، ایران
از آن جا که زنبورعسل بهعلت ویژگی های ذاتی و رفتار تغذیه ای خود از قابلیت بالایی در جذب آلاینده های محیطی و به ویژه فلزات سنگین برخوردار است، این مطالعه با هدف امکان سنجی معرفی زنبورعسل به عنوان گونه زیست شناساگر در ردیابی عناصر آرسنیک، روی، سرب و نیکل در محیط در سال 1396 در کانون های عمده زنبورداری و تولید عسل استان مرکزی انجام شد. بدین منظور، در مجموع، 180 نمونه خاک، گیاه (شامل ریشه و گل گون)، زنبور عسل و عسل از دوازده ایستگاه واقع در شهرستان های اراک، خمین و شازند جمع آوری شد. پس از هضم اسیدی نمونه ها، محتوی عناصر در آن ها با استفاده از طیف سنج پلاسمای جفت شده القایی تعیین شد. نتایج نشان داد که میانگین غلظت عناصر (میلی گرم در کیلوگرم) آرسنیک، روی، سرب و نیکل در نمونه های زنبور عسل به ترتیب برابر با 2/29، 99/90، 4/40 و 2/77 میلی گرم در کیلوگرم بوده است. این در حالی است که، میانگین غلظت عناصر مذکور در نمونه های عسل به ترتیب برابر با 0/55، 11/82، 0/36 و 1/88 میلی گرم در کیلوگرم تعیین شد. از آن جا که مقایسه بین محتوی عناصر آرسنیک، روی، سرب و نیکل نمونه های گل گون با زنبور عسل بیانگر وجود همبستگی مثبت و از طرفی مقایسه بین محتوی همین عناصر در نمونه های گل گون با عسل نشان دهنده وجود همبستگی منفی بود، می توان نتیجه گرفت که زنبورعسل به عنوان یک زیست شناساگر بالقوه از قابلیت تشخیص روند تغییرات فلزات سنگین در محیطی که در آن زندگی می کنند، برخوردار است.
Honeybees have great potential for monitoring environmental quality, due to their wide-ranging foraging behavior and also their inherent properties. Therefore, this study was conducted to use of honeybees as a potential bioindicator for detection of as, Zn, Pb and Ni variation trends in the environment in 2016. In so doing, a total of 180 soil, plant (including root and aerial part), honeybees and honey samples were collected from 12 stations in the main regions of beekeeping and production of honey in Markazi Province, Iran. After preparation and acid digestion of samples, the heavy metal contents were measured using inductively coupled plasma-optical emission spectrometry (ICP-OES). Based on the results among the analyzed bee samples, as was detected in amounts ranging from 0.03 to 11.95 mg kg-1, Zn was ranged from 42.32 to 168.00 mg kg-1, Pb was ranged from 0.10 to 19.92 mg kg-1 and Ni was ranged from 0.97 to 5.74 mg kg-1. Meanwhile, the mean contents of as, Ni, Pb and Zn (mg kg-1) in honey samples were estimated to be 0.55, 11.82, 0.36 and 1.88, respectively. The results indicated that the positive correlations were found between contents of as, Zn, Pb and Ni in areal part of Astragalus gossypinus and bee samples, while, the correlations between contents of As, Zn, Pb and Ni in areal part of A. gossypinus and honey samples were negative. Therefore, it should be admitted that bees can detect more precise changes of elements in the environment and for this reason, this species as a potential bioindicator can be used to the detection of various trends of heavy metals in the environment in which they live in.
http://www.aejournal.ir/article_107325_4525b8de988b85cbb80a58e113a6ac03.pdf
زنبور عسل
زیستشناساگر
عناصر سمی و ضروری
پایش زیستی
ایران
Honeybee
Bioindicator
Toxic and Essential Elements
Biomonitoring
Iran
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
311
320
10.22034/aej.2020.107376
107376
Animal systematic
تنوع گونهای سفید بالکها (Hemiptera: Aleyrodidae) در بعضی مناطق استان مازندران
Species diversity of whiteflies (Hemiptera: Aleyrodidae) in some regions of Mazandaran province, northern Iran
حسن قهاری
hghahari@yahoo.com
1
گروه گیاهپزشکی، واحد یادگار امام خمینی (ره)، دانشگاه آزاد اسلامی، شهرری، ایران
براساس مطالعات انجام شده روی فون سفید بالکهای (Hemiptera: Sternorrhyncha: Aleyrodidae) استان مازندران، 17 گونه سفید بالک شامل Acaudaleyrodes rachipora Singh, 1931، Aleurocanthus woglumi Ashby, 1915، Aleurolobus marlatti Quaintance, 1903،Aleurolobus moundi David & Subramaniam, 1976، Aleurolobus selangorensis Corbett, 1933، Aleyrodes singularis Danzig, 1966، Bemisia afer Priesner & Hosny, 1934، Bemisia giffardi Kotinsky, 1907، Bemisia tabaci Gennadius, 1889، Bulgarialeurodes cotesii Maskell, 1896، Dialeurodes citri Ashmead, 1885، Dialeurodes kirkaldyi Kotinsky, 1907، Parabemisia myricae Kuwana, 1927، Siphoninus phillyreae Haliday, 1835، Trialeurodes packardi Morrill, 1903، Trialeurodes vaporariorum Westwood, 1856 و Trialeurodes variabilis Quaintance, 1900 جمع آوری و شناسایی گردیدند. سفید بالک های شناسایی شده به 10 جنس و تماماً به زیرخانواده Aleyrodinae تعلق دارند. در پژوهش حاضر، علاوه بر شناسایی و معرفی سفید بالکها و گیاهان میزبان آن ها در استان مازندران، کلید شناسایی گونه های مهم سفیدبالک های ایران نیز ارائه گردیده است. در مجموع 16 خانواده گیاهی برای سفید بالک های مازندران شناسایی گردیده است که در این میان خانواده Rutaceae بیش ترین تعداد میزبان گیاهی را برای سفیدبالک های این پژوهش دارا می باشد. دو گونه Aleyrodes singularis و Trialeurodes packardi گزارش های جدیدی برای استان مازندران می باشند.
Upon the conducted surveys on the whiteflies' fauna (Hemiptera: Sternorrhyncha: Aleyrodidae) in Mazandaran province, 17 species, Acaudaleyrodes rachipora Singh, 1931, Aleurocanthus woglumi Ashby, 1915, Aleurolobus marlatti Quaintance, 1903, Aleurolobus moundi David & Subramaniam, 1976, Aleurolobus selangorensis Corbett, 1933, Aleyrodes singularis Danzig, 1966, Bemisia afer Priesner & Hosny, 1934, Bemisia giffardi Kotinsky, 1907, Bemisia tabaci Gennadius, 1889, Bulgarialeurodes cotesii Maskell, 1896, Dialeurodes citri Ashmead, 1885, Dialeurodes kirkaldyi Kotinsky, 1907, Parabemisia myricae Kuwana, 1927, Siphoninus phillyreae Haliday, 1835, Trialeurodes packardi Morrill, 1903, Trialeurodes vaporariorum Westwood, 1856 and Trialeurodes variabilis Quaintance, 1900 were collected and identified. All the determined aleyrodids belong to 10 genera and one subfamily, Aleyrodinae. In this research, in addition to determining of aleyrodids' fauna in Mazandaran province and their host plants, identification key is given for the most important Iranian species. Totally 16 plant families were identified for the whiteflies of Mazandaran which of these, Rutaceae was detected as the host of more species of whiteflies. Aleyrodes singularis and Trialeurodes packardi are new records for the fauna of Mazandaran province.
http://www.aejournal.ir/article_107376_9d4e368b1da1a06a6341f4bac5ad5a07.pdf
سیستماتیک
گیاه میزبان
فون
کلید شناسایی
مازندران
Systematic
host plant
Fauna
Identification key
Mazandaran
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
321
328
10.22034/aej.2020.106631
106631
Ecology
برخی ویژگی های زیستی میگو موزی (Penaeus merguiensis) در مناطق حفاظت شده حرا در تنگه خوران
Some biological aspects of Banana shrimp (Penaeus merguiensis) in the protected area of Hara
پریما حاجی علیزاده
parimaalizadeh@yahoo.com
1
محسن صفائی
msn_safaie@yahoo.com
2
مرتضی صلاحی
morteza.salahi@gmail.com
3
سید حسن هاشمی
s.hassanhashemi@yahoo.com
4
گروه شیلات، دانشکده علوم و فنون دریایی، دانشگاه هرمزگان، بندرعباس، ایران
گروه شیلات، دانشکده علوم و فنون دریایی، دانشگاه هرمزگان، بندرعباس، ایران
گروه شیلات، دانشکده علوم و فنون دریایی، دانشگاه هرمزگان، بندرعباس، ایران
اداره کل حفاظت محیط زیست استان هرمزگان، بندرعباس، ایران
این مطالعه با هدف بررسی برخی جنبه های زیستی میگو موزی Penaeus merguiensis در مناطق حفاظت شده حرا در تنگه خورخوران انجام شد. نمونه برداری به وسیله چهار روش صید (ترال، مشتا، خوربند و پاکشی) از شهریور 1395 تا شهریور 1396 انجام شد که در مجموع تعداد 745 میگو موزی شامل 448 ماده و 297 نر صید شد. بر اساس نتایج این پژوهش، میانگین، بیشینه و کمینه طول کاراپاس در جنس نر به ترتیب 20/66، 43 و 5 میلی متر و هم چنین در جنس ماده به ترتیب 21/37، 40 و 8 میلی متر به دست آمد. نتایج بررسی فراوانی نسبت جنسی در ماه های مختلف وجود تفاوت معنی داری در نسبت فراوانی جنس های نر و ماده میگو موزی در طی دوره مورد بررسی نشان داد. براساس پارامترهای رگرسیونی برازش شده، رابطه طول- وزن در جنس نر مطابق رابطه W= 0.0009 L2.748 و در جنس ماده مطابق رابطه W= 0.0008 L 2.807 با ضریب تشخیص 0/97<R2 برای هر دو جنس محاسبه شد. تخمین پارامترهای رشد با استفاده از آنالیز رگرسیون حداقل مربعات مشخص کرد که رشد میگوی موزی در منطقه حفاظت شده حرا (تنگه خورخوران) به صورت معادله های زیر به ترتیب برای جنس های ماده و نر است: {(CL= 42{ 1-e -1.7( t-0.798 و {(CL= 33{ 1-e -1.43( t-0.91
This study was conduced to investigate some biological aspects of Banana shrimp (Penaeus merguiensis) in protected areas of Hara in the Khuran straits international wetland. Sampling was carried out by four methods including trawling, stake net, gill net and trap from September 2016 to September 2017. A total of 745 specimens (448 females and 297 males) were collected and measured biometric data. Mean, maximum and minimum carapace lengths were recorded at 20.66, 43 and 5 mm for males, and 21.37, 40 and 8 mm for females, respectively. The sex ratio analysis was showed that there was a significant difference in male and female sex ratio of banana shrimp during the study period. Length-weight regression model estimated as W= 0.0009 L2.748 (male) and W= 0.0008 L 2.807 (female) with coefficient of detection R2 > 0.97. Estimation of growth parameters by using least squares regression analysis indicated that the growth of Banana shrimp in the protected area of Hara (Strait of Khuran) for females and males were CL= 42[ 1-e -1.7( t-0.798) ] and CL= 33[ 1-e -1.43( t-0.91) ], respectively.
http://www.aejournal.ir/article_106631_a9ff73770c966ed60e5435398e54e191.pdf
میگو موزی
مناطق حفاظت شده حرا
تنگه خوران
رابطه طول و وزن
پارامترهای رشد
Banana shrimp
Hara protected areas
Length and weight relationship
Growth parameters
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
329
338
10.22034/aej.2020.107381
107381
Biology(Animal)
مقایسه خصوصیات زیستی کیتوزان استخراج شده از ضایعات میگوی پرورشی پا سفید غربی (Litopenaeus vannami)، اسکوئید هندی (Uroteuthis duvaucelii) و خرچنگ گرد (Portunus pelagicus)
Comparison Biological Properties of Chitosan, Extracted from Whiteleg Shrimp (Litopenaeus vannami), Indian Squid (Uroteuthis duvaucelii) And Blue crab (Portunus pelagicus)
هومن تیموری
teimouri.training@gmail.com
1
مسعود رضائی
2
مهدی طبرسا
3
گروه عمل آوری فرآورده های شیلاتی دانشکده منابع طبیعی و علوم دریایی، دانشگاه تربیت مدرس، نور، ایران
گروه عمل آوری فرآورده های شیلاتی دانشکده منابع طبیعی و علوم دریایی، دانشگاه تربیت مدرس، نور، ایران
گروه عمل آوری فرآورده های شیلاتی دانشکده منابع طبیعی و علوم دریایی، دانشگاه تربیت مدرس، نور، ایران
در این تحقیق با روش های مختلف از ضایعات سه منبع آبزی، کیتین و کیتوزان استخراج و سپس برخی خصوصیات زیستی آن ها مورد بررسی قرار گرفت. در استخراج اسیدی کیتوزان حاصل از پوسته میگو 0/2 گرم و پوسته خرچنگ 0/15 گرم به ازای هر 5 گرم پوسته خشک حاصل آمد. در استخراج اختصاصی برای خرچنگ بیش ترین میزان کیتوزان از خرچنگ به میزان 0/4 گرم و در رتبه بعدی میگو با 0/3 گرم گزارش گردید. تنها در استخراج اختصاصی اسکوئید بود که 0/3 گرم کیتوزان به ازای هر 5 گرم کاتل داخلی خشک شده اسکوئید به دست آمد. وزن ملکولی متوسط کیتوزان از طریق اندازه گیری ویسکوزیته ذاتی تعیین شد، که بیش ترین وزن مولکولی مربوط به پوسته میگو با 18039 گرم/مول و کم ترین مربوط به کاتل داخلی اسکوئید با 1668 گرم/مول است. بالاترین انحلال در آب را کیتوزان حاصل از پوسته اسکوئید هندی 81/92% نشان داد. مطالعه طیف FT-IR نشان داد که بالاترین درصد داستیلاسیون نیز مربوط به کیتوزان اسکوئید با 92/39% می باشد. ارزیابی SEM نیز به منظور مطالعه ساختار مولکولی کیتوزان استخراجی از سه منبع مختلف با سه دقت متفاوت انجام شد.
In this research, chitin and chitosan were extracted from the wastes of this aquatic Species, in three different ways, and then some of their biological properties were investigated. Acidic extraction of chitosan was obtained from shrimp shells 0.2 g and crab shells 0.15 g per 5 g dry shell. In the special extraction for crab, the highest amount of chitosan from crab was 0.4 g and in the next ranking shrimp with 0.3 g. Only in the extraction of Squid, which received 0.3 grams of chitosan per 5 grams of squid dried dry internal cattle. The average molecular weight of chitosan was determined by measuring the intrinsic viscosity, which is the highest molecular weight associated with shrimp shell with 18039 gr / mol and the lowest is related to 1668 gr / mol from squid. The highest water solubility was found in the chitosan produced from the Indian Squid shell of 92.81%. The study of the FT-IR spectrum showed that the highest percentage of deacetylation was related to squid with 92.39%. SEM evaluation was also conducted to study the molecular structure of extracted chitosan from three different sources with three different accuracy.
http://www.aejournal.ir/article_107381_af15b86328a093f298c6b1b646a41b22.pdf
کیتوزان
وزن مولکولی
FT-IR
SEM
زیست فعال
Chitosan
molecular weight
FT-IR
SEM
bioactive compounds
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
339
346
10.22034/aej.2020.107434
107434
Animal environment
بررسی حذف تولوئن از محلول های آبی با استفاده از نانوکیتوزان استخراج شده از پوسته میگو: ایزوترم و سینتیک جذب
Removal of Toluenel from aqueous solutions by NanoChitosan extracted from shrimp shell: isotherm and adsorption kinetics
رقیه مطلبی
donyamotallebi@gmail.com
1
حسن رضائی
hassanrezaei1979@gmail.com
2
علی اکبر هدایتی
marinebiology1@gmail.com
3
علی کرد رستمی
alikordrostami@yahoo.com
4
گروه تنوع زیستی و آلودگی های محیط زیست، دانشکده شیلات و محیط زیست، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان، گرگان، ایران
گروه تنوع زیستی و آلودگی های محیط زیست، دانشکده شیلات و محیط زیست، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان، گرگان، ایران
گروه تولید و بهره برداری آبزیان، دانشکده شیلات و محیط زیست، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان، گرگان، ایران
گروه شیمی، شرکت ملی پخش فراورده های نفتی منطقه گلستان، گرگان، ایران
تولوئن با فرمول شیمیایی C6H5CH3 یکی از ترکیبات سمی و سرطان زا محصولات نفتی و از مهم ترین عوامل آلاینده آب است. هزینه بالا و کارایی پایین برخی فرایندهای تصفیه محدودیت هایی را در زمینه حذف این ترکیبات به وجود آورده است. در مطالعه حاضر فرایند جذب سطحی تولوئن از محلول های آبی به وسیله جاذب نانوکیتوزان استخراج شده از پوسته میگو به عنوان یک جاذب طبیعی، ارزان قیمت و سازگار با محیط زیست بررسی شد. نانو کیتوزان از شرکت سیگما آلدریچ آمریکا تهیه شد. برای تعیین غلظت تولوئن، از دستگاه اسپکتروفتومتر UV-Vis Array مدل 2015Photonix Ar در طول موج 206 نانومتر استفاده شد. به منظور تعییین شرایط بهینه برای ظرفیت جذب تولوئن توسط نانوکیتوزان اثر پارامترهای مختلف pH در محدوده 3 تا 8 و زمان تماس در محدوده 5 تا 120 دقیقه در مقیاس آزمایشگاهی در سیستم ناپیوسته بررسی شد. مقادیر بهینه برای این پارامترها به ترتیب 5 و زمان تعادل 35 دقیقه به دست آمد. مدل فروندلیچ با 0/92=R2 مطابقت بیش تری با داده های تعادلی جذب تولوئن داشت. از مدل سینتیکی شبه درجه اول و شبه درجه دوم جهت بررسی سینتیک واکنش استفاده شد که نتایج بیانگر این بود که مدل شبه درجه دوم با ضریب همبستگی 0/99=R2 از برازش بهتری با داده های تجربی برخوردار است. نتایج نشان داد که نانوکیتوزان قابلیت بسیار خوبی برای استفاده در فرایند حذف تولوئن از محلول های آبی دارند.
Toluene, with the chemical formula C6H5CH3, is one of the toxic and cancerous combinations of petroleum products and is one of the most important contaminants in the water. The high cost and low efficiency of some refining processes has created limitations in the elimination of these compounds. In the present study, the process of adsorption of toluene from aqueous solutions is investigated by nanocytosine adsorbent extracted from shrimp shell as a natural, inexpensive, and environmentally friendly adsorbent. Nano-chitosan is purchased from Sigma Aldrich USA. To determine the concentration of toluene, the Photonix Ar 2015 UV-Vis Array spectrophotometer is used at a wavelength of 206 nm. In order to determine the optimal conditions for the toluene adsorption capacity by nanocytosins, the effect of different pH parameters in the range of 3 to 8 and contact time in the range of 5 to 120 minutes is investigated in a laboratory scale in a discontinuous system. The optimal values for these parameters are 5 and 35 minutes, respectively. The Freundlich model with R2 = 0.92 corresponded more to the balance data of toluene adsorption. The quasi-first-order and pseudo-second order kinetics models are used to test the kinetics of the reaction. Results indicated that the pseudo-second-order model with correlation coefficient of R2 = 0.99 had better fit with experimental data. The results showed that nanocytosins have a very good ability to use in the process of toluene removal from aqueous solutions.
http://www.aejournal.ir/article_107434_eb143ce568ee1b5425d7d6aa8bff2a68.pdf
تولوئن
نانوکیتوزان
آلودگی نفتی
جذب سطحی
Toluene
Nanochitosan
Oil Pollution
Adsorbtion
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
347
354
10.22034/aej.2020.107448
107448
Nutrition
ارزیابی اقتصادی و تولید میگوی سفید غربی (1931,Penaeus vannamei Boone) در سیستم های آبزی پروری معمولی و توده ساز زیستی
Economic and Production evaluation of Pacific white shrimp (Penaeus vannamei Boone, 1931) in conventional and biofloc aquaculture systems
محمدحسین خانجانی
m.h.khanjani@ujiroft.ac.ir
1
میر مسعود سجادی
mmsajjadi@hotmail.com
2
مرتضی علیزاده
r.mahmodi@areeo.ac.ir
3
ایمان سوری نژاد
i_sourinezhad@yahoo.com
4
گروه علوم و مهندسی شیلات، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه جیرفت، جیرفت، ایران
گروه شیلات، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه گیلان، صومعه سرا، ایران
مرکز تحقیقات ملی آبزیان آب های شور، موسسه تحقیقات علوم شیلاتی کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، بافق، ایران
گروه شیلات، دانشکده علوم و فنون دریایی و جوی، دانشگاه هرمزگان، بندرعباس، ایران
در مطالعه حاضر عملکرد اقتصادی و تولید میگوی سفید غربی در سیستم های آبزی پروری سنتی و توده ساز زیستی مورد ارزیابی قرار گرفت. میگوی سفید غربی در مرحله جوانی با وزن 0/33± 2/56 گرم (میانگین ± انحراف از معیار) به مدت 5 هفته در ظروف فایبرگلاس با حجم آبگیری 180 لیتر و با تراکم یک گرم بیومس در لیتر در چهار تیمار شامل یک تیمار تعویض آب (100% غذادهی کنسانتره) و سه تیمار توده ساز به ترتیب با 100، 66/6 و 33/3% غذای کنسانتره (بدون تعویض آب) تغذیه شدند. براساس نتایج به دست آمده، تفاوت معنی داری در مقادیر پارامترهای شاخص های کیفی آب (0/05>P) و هم چنین بین عملکرد تولید و اقتصادی میگوی سفید غربی در دو سیستم وجود داشت (0/05>P). بیش ترین میزان افزایش وزن بدن، سرعت رشد (0/136 گرم در روز)، ضریب رشد ویژه (3 درصد در روز)، ضریب بقاء (90/48 درصد) و بازده غذایی در تیمارهای توده ساز به دست آمد (0/05>P). بیش ترین سودآوری در سیستم های توده ساز مشاهده شدکه با سیستم معمولی اختلاف معنی داری نشان داد (0/05>P). نتایج تحقیق بیانگر این است که با سیستم توده ساز زیستی می توان عملکرد تولید میگوی سفید غربی را در مرحله جوانی افزایش داد و حضور توده های زیستی سبب بهبود عملکرد اقتصادی میگوی سفید غربی در سیستم بدون تعویض آب می شود.
In the current study, economic performance and production of Pacific white shrimp (Penaeus vannamei) were studied in conventional and biofloc aquaculture systems. Shrimp juveniles with a weight of 2.56±0.33 g (M ± SD) were fed for 5 weeks in fiberglass tanks with 180 liters volume and density of 1gr shrimp per liter in four treatments including one control group with water exchange (100% artificial feed) and three biofloc treatments, 100%, 66.6% and 33.3% artificial feed (without water exchange). According to the results, considering the values of water quality parameters and production and economic performances of Penaeus vannamei, there were significant differences between two systems (P <0.05). The highest increase in body weight, growth rate (0.136 g per day), specific growth rate (3 %/day), survival rate (90.48%) and feed efficiency were obtained in biofloc treatments (P<0.05). The maximum level of profitability obtained in biofloc systems, that showed significant difference compared with conventional system (P<0.05). Results of this study highlights the production and economic performance of Penaeus vannamei in juvenile stage could be improved with biofloc system; and the presence of biofloc improves economic performance of Penaeus vannamei in zero water exchange system.
http://www.aejournal.ir/article_107448_0775043c0ee4845090060c326b8d709c.pdf
آبزی پروری
سیستم توده ساز زیستی
میگوی سفید غربی
aquaculture
Biofloc system
Pacific white shrimp
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
355
362
10.22034/aej.2020.107473
107473
Nutrition
تاثیر سطوح مختلف قلیائیت آب بر شاخص های رشد و تولیدمثل آرتمیا فرانسیسکانا (Artemia franciscana) در سیستم کشت بیوفلاک
The effect of different levels of water alkalinity on growth and reproductive parameters of Artemia franciscana in the biofloc based culturing system
مجید ناصری زاده
majid.naserizadeh@yahoo.com
1
ابوالقاسم اسماعیلی فریدونی
a.esmaeili@sanru.ac.ir
2
ناصر آق
agh1960@gmail.com
3
محمد هرسیج
m_harsij80@gonbad.ac.ir
4
گروه شیلات، دانشکده علوم دامی و شیلات، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری، ساری، ایران
گروه شیلات، دانشکده علوم دامی و شیلات، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری، ساری، ایران
پژوهشکده آرتمیا و آبزی پروری، دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایران
گروه شیلات، دانشکده علوم کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه گنبدکاووس، گنبدکاووس، ایران
تاثیر سطوح مختلف قلیائیت آب بر شاخص های رشد و تولیدمثل آرتمیا فرانسیسکانا (Artemia franciscana) در سیستم کشت بیوفلاک (biofloc) بررسی شد. ابتدا سطوح مختلف قلیائیت آب (75، 150، 225 و 300 میلی گرم بر لیتر کربنات کلسیم) در محیط پرورشی مبتنی بر بیوفلاک تامین و سپس بهترین سطح قلیائیت (میزان مواد مغذی و حجم تولید بیوفلاک) روی میزان رشد و تولیدمثل آرتمیا در دو تیمار گروه شاهد (آرتمیای پرورش یافته با آب سبز حاوی Dunaliella salina) و گروه تغذیه شده با بیوفلاک مقایسه شد. حجم تولید بیوفلاک در قلیائیت 150 میلی گرم بر لیتر به طور معنی داری بیش تر از سایر تیمارها بود (0/05>p). میزان پروتئین توده بیوفلاکی در قلیائیت 150 میلی گرم بر لیتر بالاتر و به طور معنی داری بیش تر از 75 میلی گرم بر لیتر بود (0/05>p). میزان آمونیاک کل، نیتریت، نیترات، BOD و TSS در تیمار حاوی بیوفلاک مقادیر بالاتری را نسبت به تیمار جلبکی نشان داد. با افزایش میزان قلیائیت، پارامترهای سختی کل، نیتروژن کل، نیتریت و نیترات به طور معنی داری در تیمار بیوفلاکی افزایش یافتند (0/05>p). نسبت اسیدهای چرب امگا 3 به امگا 6 و نسبت ایکوزاپنتانوییک به دیکوزاهگزانوییک اسید در تیمار جلبکی به طور معنی داری بالاتر از تیمار بیوفلاکی بود (0/05>p). بر این اساس، قلیائیت 150 میلی گرم بر لیتر به عنوان بهترین سطح قلیائیت جهت تولید بیوفلاک پیشنهاد گردید. مقایسه میزان رشد و شاخص های تولیدمثلی آرتمیا در انتهای دوره پرورش در آرتمیاهای تغذیه شده با گروه شاهد و بیوفلاک نشان داد که علی رغم عدم وجود اختلافات معنی دار، آرتمیاهای تغذیه شده با جلبک، از رشد و شاخص های تولیدمثلی نسبتاً بهتری از نظر تعداد کل موالید و دفعات تخم ریزی برخوردار بودند، (طول کل: 9/52، دفعات تخم ریزی: 4 و تعداد کل موالید 182/8 در تیمار جلبک در مقابل طول کل 9/42، دفعات تخم ریزی: 3/6 و تعداد کل موالید: 130/6 در تیمار بیوفلاک) درحالی که میزان بازماندگی، مدت زمان لازم برای رسیدگی جنسی و نسبت تولید سیست به ناپلیوس در گروه تغذیه شده با بیوفلاک بالاتر بود (بازماندگی 80/2، مدت زمان رسیدگی جنسی (روز): 18/8 و نسبت تولید سیست به ناپلی: 66/6 در تیمار بیوفلاک در مقابل بازماندگی: 78/4، مدت زمان رسیدگی جنسی (روز): 18/2 و نسبت تولید سیست به ناپلی در تیمار جلبک 56/4). براساس نتایج، تغذیه آرتمیا با غذای بیوفلاکی به جای جلبک در مقیاس کوچک تر برای رشد و تولید انبوه آرتمیا امکان پذیر می باشد.
The effect of different levels of water alkalinity on growth and reproductive indices of Artemia franciscana was investigated in biofloc culturing system. First, different levels of alkalinity (75, 150, 225, and 300 mg/l calcium carbonate) were provided in biofloc-based conditions; and then the best alkalinity level (in terms of nutrients contents and biofloc production volume) was investigated on the growth and reproductive indices of Artemia in two treatments containing the control group (Artemia grown in green water- mainly containing Dunaliella salina) and biofloc group. Biofloc production volume was significantly higher in 150 mg/l compared to other treatments (p<0.05). Also, the protein content of biofloc mass was higher in 150 mg/l, and was significantly higher than 75 mg/l (p<0.05). Total ammonia, nitrite, nitrate, BOD, and TSS in biofloc treatment showed higher values than algal treatment. By increasing the water alkalinity, total hardness, total nitrogen, nitrite, and nitrate increased significantly in biofloc group (p<0.05). The ratio of omega-3 to omega-6 fatty acids, and also the eicosapentaenoic to dicosahexanoic acid ratio in algal treatment were significantly higher than that of biofloc group (p<0.05). Accordingly, the alkalinity of 150 mg/l was proposed as the best alkali level for biofloc production. Considering the quantitative and qualitative characteristics, 150 mg/l alkalinity was recommended as the best level of alkalinity for biofloc production. At the end of the culture period, the comparison of growth rate and reproductive indices of Artemia in two groups showed that, despite no significant differences between groups, Artemia fed on algae indicated relatively better reproductive indices with respect to spawning frequency and total number of births (total length: 52.9, spawning frequency: 4, total number of births: 182.82 in algal treatment versus total length of 42.9, spawning frequency: 3.6 and total number of births: 130.66 in biofloc treatment). The survival rate, the time required for sexual maturation, and the ratio of cyst per nauplii production were higher in the biofolc group (survival rate: 80.2, the duration of sexual maturation (day): 18.8 and the ratio of cyst to nauplii production: 66.6% in biofloc treatment versus survival: 78.4, the duration of sexual maturation (day): 18.2 and the ratio of cyst to nauplii production: 56.4 in algal treatment). Based on the results, feeding Artemia with biofloc feed instead of algae is possible for the growth and mass production of Artemia on small-scale culture systems.
http://www.aejournal.ir/article_107473_b9d3617b8faa28ad0b58949c2fed4ad5.pdf
آرتمیا فرانسیسکانا
بیوفلاک
شاخص های رشد
تولیدمثل
Artemia franciscana
Biofloc
Growth parameters
Reproduction
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
363
372
10.22034/aej.2020.105826
105826
Biology(Animal)
بررسی پراکنش و تراکم فصلی زئوپلانکتون ها در سواحل شمالی دریای مکران
The study of seasonal distribution and density of zooplankton in the northern coast of the Makoran Sea
مهران لقمانی
loghmani_mehran@yahoo.com
1
گیلان عطاران فریمان
attaragilan@gmail.com
2
فاطمه ذبیحی
zabihi@gmail.com
3
گروه زیست شناسی دریا، دانشکده علوم دریایی، دانشگاه دریانوردی و علوم دریایی چابهار، ایران
گروه زیست شناسی دریا، دانشکده علوم دریایی، دانشگاه دریانوردی و علوم دریایی چابهار، ایران
گروه زیست شناسی دریا، دانشکده علوم دریایی، دانشگاه دریانوردی و علوم دریایی چابهار، ایران
هدف از این پژوهش بررسی جمعیت زئوپلانکتونی سواحل شرقی چابهار و شمالی دریای مکران در طی سال های 96-1395 بوده است. نمونه برداری با استفاده از تور مخروطی زئوپلانکتون با چشمه 100 میکرون و با دهانه 30 سانتی متر به صورت کشش افقی، در 8 ایستگاه در مناطق خلیج چابهار، بریس و رمین طی چهار فصل از تابستان 1395 تا بهار 1396 انجام گرفت. فاکتورهای فیزیکی و شیمیایی آب شامل دما، شوری، pH و شفافیت در زمان نمونه برداری در هر ایستگاه اندازه گیری گردید. طبق آزمون واریانس یک طرفه، اختلاف معنی داری بین فصول مختلف نمونه برداری از لحاظ میزان شفافیت، مشاهده نشد (0/05<p). در مورد فاکتورهای دما، شوری و pH بین فصول مختلف نمونه برداری اختلاف معنی داری مشاهده شد (0/05>p). در این پژوهش 10 رده از جوامع زئوپلانکتونی شناسایی شدند. رده Copepoda 66/87 درصد و سپس Bivalvia و Thaliacea با 13/53 درصد بیش ترین حضور و رده (لارو) Polychaeta، Cephalochordata، Ostracoda کم ترین حضور (در مجموع با 2/22 درصد) را در فصول مختلف نمونه برداری داشته اند. حداقل تراکم زئوپلانکتون در فصل زمستان با میانگین 41/62±876/52 فرد بر مترمکعب و حداکثر تراکم در فصل پاییز، با میانگین 41/16±1339/98 فرد بر مترمکعب محاسبه شد. هم چنین همبستگی مثبت و معنی داری بین تراکم با دما، با توجه به ضریب همبستگی 0/628 (0/000=p) و تراکم-شوری، با ضریب همبستگی 0/391 (0/027=p)، مشاهده شد (0/05>p). با توجه به نتایج، به نظر می رسد ساختار اجتماعات زئوپلانکتونی این منطقه تحت تأثیر تغییرات ناشی از بادهای مانسون و جریان های فراچاهنده ساحلی می باشد. چرخه تولید و نوسانات فصلی زئوپلانکتون بستگی به پاسخی دارد که محیط به این تغییرات می دهد. درنتیجه، هنگامی که زئوپلانکتون ها در معرض اختلالات شدید (مانسون) قرار دارند، چند گونه به گونه غالب تبدیل می شوند و یکنواختی گونه ای کاهش یابند.
The purpose of this study was to investigate the zooplankton population of eastern coasts of Chabahar and northern Makran Sea during 2017-18. Sampling was carried out using a 100 μm mesh Zooplankton cone net with a 30 cm opening diameter in horizontal span at 8 stations in Chabahar, Beris and Rimini Bay during four seasons from summer 2017 to spring 2018. Physicochemical properties of water were measured including temperature, salinity, pH and transparency at each sampling station. According to one-way ANOVA, there were no significant differences between the different seasons in transparency (p> 0.05). Significant differences were observed for the temperature, salinity and pH factors between the different sampling seasons (p <0.05). In this study, 10 classes of zooplanktons were identified. The Copepoda accounted for 66.87% of the zooplankton population followed by Bivalves (7.53%), Thaliacea (6%), and Polychaeta, Cephalochordata, Ostracoda (2.22%). The minimum zooplankton density was observed in winter with an average of 876.52 ± 41.62 individuals per cubic meter of water and the maximum density in autumn with an average of 1339.93 ±41.16 individuals per cubic meter of water. Also, a significant positive correlation was observed between zooplankton density and temperature (r= 0.628, p = 0.0001) or salinity (r=0.391, p = 0.027). According to the results, the structure of zooplankton communities in this region seems to be influenced by the changes caused by monsoon winds and coastal currents. Thus the production cycle and seasonal fluctuations of zooplankton depend on the response the environment exhibit to these changes. As a result, when zooplankton are exposed to severe disturbance (monsoon), several species become dominant species and reduce species homogeneity.
http://www.aejournal.ir/article_105826_e663924963a864dfca556d54815b0328.pdf
زئوپلانکتون
خلیج چابهار
تراکم
دریای مکران
zooplankton
Chabahar Bay
Density
Makoran Sea
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
373
380
10.22034/aej.2020.107487
107487
Biodiversity
تنوع زیستی و ساختار اجتماعات درشت بی مهرگان کفزی ذخیرهگاه زیست کره حرّا (بندر خمیر و جزیره قشم)
Biodiversity and Structure of Macrozoobenthos Communities in the Hara Biosphere Reserve, Persian Gulf, Iran
نسترن دلفان
d_nastaran@modares.ac.ir
1
مهدی قدرتی شجاعی
shojaeimgh@gmail.com
2
رضا ندرلو
naderloo@ut.ac.ir
3
گروه زیست شناسی دریا، دانشکده منابع طبیعی و علوم دریایی، دانشگاه تربیت مدرس، نور، ایران
گروه زیست شناسی دریا، دانشکده منابع طبیعی و علوم دریایی، دانشگاه تربیت مدرس، نور، ایران
گروه زیست شناسی، دانشکده زیست شناسی، پردیس علوم، دانشگاه تهران، ایران
این مطالعه با هدف بررسی ساختار اجتماعات درشت بی مهرگان کفزی، شاخصهای تنوع زیستی و شاخص سلامت آنها در بوم سامانه ذخیرهگاه زیست کره حرّا صورت گرفت. نمونه ها در زمستان سال 1396، از هشت ایستگاه نمونه برداری شامل چهار ایستگاه در بندر خمیر و چهار ایستگاه در طبل جمع آوری شدند. در هر منطقه نیمی از ایستگاه ها در زیستگاه دارای پوشش گیاهی حرا واجد نماتوفورها (Vegetated) و نیمی دیگر در ناحیه بستر گلی اطراف نهرهای حرّا (Creek bank) قرار داشتند. 27 آرایه مربوط به 19 خانواده در این تحقیق شناسایی شدند. نتایج نشان داد که گونه Opusia indica از ده پایان با میانگین فراوانی 41/35±103/27 (خطای استاندارد) در مترمربع در بندرخمیر و190/67±83/45 در مترمربع در طبل، بیش ترین فراوانی را در تحقیق حاضر داشت. تفاوت معنی داری در شاخص های تنوع زیستی شانونوینر درشت بی مهرگان کفزی بین مناطق بندرخمیر و طبل (0/53=P) و نیز بین زیستگاه دارای پوشش گیاهی و زیستگاه بستر گلی (0/68=P) مشاهده نگردید. هم چنین نتایج آزمون nMDS نشان داد که ساختار اجتماعات دو منطقه بندرخمیر و طبل تفاوت معنی داری با هم ندارند. ولی این ساختار در زیستگاه های دارای پوشش گیاهی و فاقد پوشش گیاهی با هم متفاوت هستند. هم چنین نتایج دو شاخص ABC و W نشان داد که بوم سامانه مورد مطالعه از نظر تنش های محیطی در وضعیت نسبتاً مناسبی قرار دارد. نتایج تحقیق حاضر در شناخت بهتر این بوم سامانه حساس ساحلی و اتخاذ تصمیم هایی در جهت حفظ سلامت و پایداری آن ها در مقابله با عوامل تنش زای انسانی و طبیعی کمک خواهد نمود.
Abstract We assessed the macrozoobenthos community structure, biodiversity, and health status within Hara Biosphere Reserve mangrove ecosystem in the Bandar-e Khamir and Qeshm Island. Samples were collected from eight stations within two habitats, including pneumatophore zones (vegetated) and creek bank. Sampling conducted in January and February 2018. In total, 27 taxa belonging to 19 families were identified. The results showed that Opusia indica, Ctenodrilus sp. and Perinereis horsti were the most abundant species in Hara Biosphere Reserve. No significant differences were observed in the Shannon-Wiener biodiversity index between two regions (P= 0.53) and also habitats (P= 0.68). Multidimensional scaling plots were used to identify differences in benthic community structure between regions and habitats. The results showed that the community structure of habitats (vegetated, and creek bank) were significantly different, whereas there was no significant difference between Bandar-e Khamir and Qeshm. Regarding the environmental stress, the Abundance-Biomass Comparison index (ABC index) represented the healthy status of the ecosystem. The result of the current study provides essential information on density and biodiversity of benthic fauna and is central in understanding the community structure of the assemblages. The results will contribute to the success of the marine environmental protection strategies and management.
http://www.aejournal.ir/article_107487_488f3c2f31d2c80b780b41312a19eec2.pdf
درشت بی مهرگان کفزی
تنوع زیستی
مانگرو
ذخیرهگاه زیست کره حرّا
Macrozoobenthos
Biodiversity
mangrove
Hara biosphere reserve
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
381
388
10.22034/aej.2020.107488
107488
Ecology
تعیین کیفیت آب رودخانه فوشه (استان گیلان) با استفاده از شاخص های زیستی ماکروبنتوز
Determination of water Quality the Fusheh River in Guilan Province using Macrobenthose Biotic Indices
عاطفه رضی رشت آبادی
atefehrazi@mailfa.com
1
جاوید ایمانپور نمین
javidiman@gmail.com
2
مسعود ستاری
msattari647@gmail.com
3
گروه شیلات، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه گیلان، صومعه سرا، ایران
گروه شیلات، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه گیلان، صومعه سرا، ایران
گروه شیلات، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه گیلان، صومعه سرا، ایران
کیفیت آب رودخانه فوشه (استان گیلان) با استفاده از ماکروبنتوزها و شاخص زیستی هیلسنهوف و شاخص تنوع شانون-وینر به منظور پایش محیط زیست بررسی شد. تعداد 4 ایستگاه انتخاب و نمونه برداری به صورت ماهیانه از اردیبهشت تا آذر 1396 انجام شد نمونه برداری از ماکروبنتوزها با استفاده از نمونه بردار سوربر با اندازه چشمه 300 میکرون و مساحت 900 سانتی مترمربع با 3 تکرار در هر ایستگاه صورت گرفت. نمونه های جمع آوری شده در اتانول 96 درصد تثبیت و برای شمارش و شناسایی به آزمایشگاه منتقل شدند. در مجموع تعداد 4928 نمونه ماکروبنتوز از 2 شاخه، 3 رده، 8 راسته، 25 خانواده و 31 جنس شناسایی شدند. لارو حشرات آبزی بیش ترین فراوانی را نشان دادند. فراوان ترین گروه ها به ترتیب از راسته (Diptera (53/09% خانواده Simuliidae، از راسته (Trichoptera (28/44% خانواده Hydropsychidae و از راسته (Ephemeroptera (16/24% خانواده Baetidae بودند. با استفاده از امتیازهای اختصاص داده شده هر خانواده براساس میزان مقاومت و یا حساسیت آن ها به آلودگی، شاخص زیستی هیلسنهوف (HFBI) محاسبه شد. نتایج به دست آمده از این شاخصآب رودخانه فوشه را در وضعیت کیفی خوب (دارای مقداری آلودگی آلی) قرار داد. شاخص زیستی BMWP/ASPT ایستگاه های 1 و 2 (بالادست) را در طبقه مشکوک به آلودگی و ایستگاه های 3 و4 (پایین دست) را در طبقه آلودگی متوسط نشان داد. شاخص تنوع شانون وینر برای ایستگاه های 1، 2 و 4 وضعیت نسبتاً آلوده و ایستگاه 3 وضعیت آلوده را نشان داد (P≤0/05).
Water quality of Fusheh River (Guilan province) was examined using macrobenthose density, Hilsenhoff Biotic index and Shannon Winner diversity indices. Four sampling sites were selected and monthly sampling was conducted from May to December 2017 with a surber sampler (area of 900 cm2, mesh size of 300 µ) with 3 replicates in each sampling site. The collected macroinvertebrate samples were preserved in ethanol 96% and transferred to the laboratory for enumeration identification. In Total 4928 macrobenthoses specimens were identified belonging to 2 phyla, 3 classes, 8 orders, 25 families and 31 genera. Insect larvae dominated the samples. The most abundant groups of macrobenthoses were Diptera (53.09%) and family Simuliidae. Trichoptera (28.44%) with dominant family of Hydropsychidae and Ephemeroptera (16.24%) and the dominant family of Baetidae. Based on tolerance scores assigned to each family considering their resistance or sensitivity to pollution the Hilsenhoff Biotic Index was calculated. The results obtained from this Index categorized the Fusheh River in GOOD (some organic pollution) water quality class.BMWP/ASPT Biotic indices categorized site 1 and 2 (upstream) in suspected to pollution, site 3 and 4 (downstream) in moderately pollution classes. According to the Shannon wiener index the sampling sites 1, 2 and 4 were relatively polluted and sampling site 3 was polluted (P≤0.05).
http://www.aejournal.ir/article_107488_dbf5f3510cccf2f9011cb157922f8957.pdf
شاخص تنوع
رودخانه فوشه
شاخص زیستی هیلسنهوف
ماکرو بنتوز
Diversity Index
Fusheh River
Hillsenhoff Biotic Indices
Macrobenthose
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
389
400
10.22034/aej.2020.107549
107549
Animal systematic
شناسایی ماکروبنتوزهای بخش ابتدایی رودخانه کن در استان تهران
Identification of macrobenthos in the proximal part of the Kan River, Tehran province
مریم صرافیان
m.sarafian219@gmail.com
1
مریم عیدی
maryameidi@gmail.com
2
آریا اشجع اردلان
a_ashjaardalan@yahoo.com
3
گروه زیست شناسی، دانشکده علوم زیستی، واحد ورامین- پیشوا، دانشگاه آزاد اسلامی، ورامین- پیشوا، ایران
گروه زیست شناسی، دانشکده علوم زیستی، واحد ورامین- پیشوا، دانشگاه آزاد اسلامی، ورامین- پیشوا، ایران
گروه بیولوژی دریا، دانشکده علوم و فنون دریایی، واحد تهران شمال، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
این مطالعه به منظور شناسایی ماکروبنتوزهای بخش ابتدایی رودخانه کن در دو فصل تابستان و پاییز سال 1394 انجام گردید. در منطقه مورد بررسی پنج ایستگاه بالای امامزاده داود، امامزاده داود، رندان، امامزاده نوربخش و نرسیده به سولقان انتخاب و با استفاده از سیستم GPS موقعیت جغرافیایی هر ایستگاه ثبت شد. نمونه برداری به وسیله کوادرات و به صورت فصلی بود. در این مطالعه بیش ترین فراوانی ماکروبنتوزها در فصل تابستان بود. در میان پنج ایستگاه تعیین شده برای نمونه برداری، ایستگاه امامزاده نوربخش در فصل تابستان با 142 عدد در مترمربع بیش ترین فراوانی و ایستگاه نرسیده به سولقان در فصل پاییز با 12 عدد در مترمربع کم ترین فراوانی را میان ایستگاه ها دارا بودند. در میان نمونه های شناسایی شده، رده حشرات با 99/2 درصد بیش ترین فراوانی را دارا بود و رده کرم های حلقوی کم تار 0/8 درصد فراوانی داشت. از میان نمونه های شناسایی شده، Culex sp. با فراوانی 213 عدد در مترمربع بیش ترین و Lumbricus terrestrisو Tipula sp. با فراوانی 2 عدد در مترمربع کم ترین را در میان گونه های شناسایی شده دارا بودند. براساس مقادیر شاخص زیستی HFBI، کیفیت آب از نظر میزان آلودگی در ایستگاه ها، در 2 طبقه کیفی، متوسط (ایستگاه بالای امام زاده داود)و نسبتاً ضعیف (ایستگاه های امام زاده داود، رندان، امامزاده نوربخش و نرسیده به سولقان) قرار داشتند.
The present study identified macrobenthos in the proximal part of the Kan River in the summer and autumn of 2015. Five stations in the study area are selected including top area of Shrine Davood, Shrine Davood, Rendane, Holy Noorbakhsh and Sooleghan. The geographic location of each site was recorded using GPS system. Sampling was done by quadrat seasonally. The highest prevalence of macrobenthos was in the summer. Maximum frequency in summer was observed in Noorbakhsh station with 142 samples of macrobenthos, but Sooleghan station with 12 samples of macrobenthos has minimum frequency. Among the identified species, class Insecta has the most frequency (99.2%) and class oligochaeta has the less frequency (0.8 %). Also, Culex sp. has the most abundant per square meter (213 sample per square meter) and Lumbricus terrestris and Tipula sp. has the less abundant (2 sample per square meter). According to a bio-indicator values of HFBI, water quality of Kan River is medium in top area of Shrine Davood and relatively poor in other stations.
http://www.aejournal.ir/article_107549_117e365a7f57913f18aac000ba722419.pdf
شناسایی
ماکروبنتوز
شاخص زیستی
رودخانه کن
Identification
Macrobenthos
Biological Indicators
Kan River
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
401
410
10.22034/aej.2020.107563
107563
Ecology
طبقه بندی خلیج گرگان با استفاده از شاخص های اکولوژیک
Title: Classification of Gorgan Bay by using Ecological Indices
سید قاسم قربان زاده زعفرانی
ghorbanzadeh110@yahoo.com
1
علی ماشینچیان مرادی
ali2m@yahoo.com
2
علی رضا ساری
alirezasari2003@gmail.com
3
سید کرامت هاشمی عنا
hashemi.keramat@yahoo.com
4
سید محمدرضا فاطمی
reza_fatemi@hotmail.com
5
گروه تنوع زیستی و ایمنی زیستی، پژوهشکده محیط زیست و توسعه پایدار، سازمان حفاظت محیط زیست، تهران ، ایران
گروه بیولوژی دریا، دانشکده علوم و فنون دریایی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
گروه زیست شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه تهران، تهران، ایران
گروه تنوع زیستی و ایمنی زیستی، پژوهشکده محیط زیست و توسعه پایدار، سازمان حفاظت محیط زیست، تهران، ایران
گروه بیولوژی دریا، دانشکده علوم و فنون دریایی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
در این پژوهش وضعیت اکولوژیک بستر خلیج گرگان با استفاده از نتایج شاخص های زیستی و شاخص تنوع طبقه بندی شده است. برای این منظور داده های مربوط به ماکروبنتوزها و ویژگی های رسوب خلیج طی سال 91-1390 از 22 نقطه به ثبت رسید. با توجه به تغییرات عمق خلیج در بخش های مختلف، ایستگاه ها در چهار گروه عمق کم تر از1 متر ، 1-2 متر، 2-3 متر و بیش تر از 3 متر دسته بندی گردید. محدوده کل مواد آلی، شن، سیلت و رس در خلیج گرگان به ترتیب (8/4–6/2)، (51/7–37/6)، (57/7–47/1 ) و (4/7–1/3) درصد به ثبت رسید. ارتباط مثبت بین کل مواد آلی با بافت ریز دانه بستر گویای تجمع مواد آلی در اعماق بیش تر خلیج می باشد. آزمون های چند متغیره، اعماق کم تر خلیج را از اعماق بیش تر آن به لحاظ شرایط و پارامترهای محیطی به طور جداگانه دسته بندی کردند. دامنه تغییرات شاخص شانون، BO2A وM-AMBI در خلیج گرگان به ترتیب (1/69-0/96)، (0/06-0/02) و (0/8-0/6) محاسبه گردید. به طورکلی با توجه به میانگین کل شاخص های محاسبه شده، شانون وضعیت اکولوژیک کل خلیج را ضعیف و شاخص های BO2A و M-AMBI وضعیت خلیج گرگان را خوب ارزیابی کردند. از طرفی ارزیابی شاخص های مورد نظر، وضعیت اعماق کم تر خلیج به ویژه در بخش غربی را بهتر از اعماق بیش تر (بخش شرقی) نشان داده اند که می تواند به دلیل شرایط هیدوردینامیکی منطقه و شرایط نامساعدتر برای گونه های مختلف بنتیک به واسطه مجاورت با رودخانه قره سو و سایر ورودی های اطراف خلیج باشد.
In this study, the ecological status of Gorgan Bay is classified by using the results of biological indicators and diversity index. For this aim, data on macrobenthose and the sedimentation characteristics were recorded at 22 sampling points during 2011 to 2012. According to the changes in the depth of the bay in different parts, the stations were classified into four groups of depth less than 1 meter, 1-2 meters, 2-3 meters and more than 3 meters. The total Range of organic matter, gravel, silt and clay in the Bay was recorded in (1.3-4.7), (47.1-57.7), (37.6-51.7) and (6.2-8.4) percent. The positive relationship between the total organic matter and the texture of bed indicates the accumulation of organic matter in the depths of the bay. By using multivariate tests the classified and distinct high depth from low depth of the bay, based on environmental conditions and parameters. The amplitudes change of Shannon index, BO2A and M-AMBI in the Bay were, calculated in range of (0.1-96.69), (0.02- 0.06) and (0.6- 0.8). Overall, according to the average of the calculated indices, Shannon weakened the whole ecological status of the bay and BO2A and M-AMBI indices the desired results were obtained. On the other hand, evaluation of the indicators showed that the condition of the shallow western part is better than the deep eastern part. This is can because of the region's hydrodynamic conditions and the adverse conditions for different benthic species due to the proximity to the River and other entrance around the bay.
http://www.aejournal.ir/article_107563_e49dd029699eff8e023db32580edc55f.pdf
طبقه بندی
شاخص های اکولوژیک
ماکروبنتوز
خلیج گرگان
Classification
Ecological Indices
Macrobenthose
Gorgan bay
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
411
418
10.22034/aej.2020.107580
107580
Other
مطالعه برخی خاصیت های آنتی باکتریایی و آنتی اکسیدانی عصاره آبی جلبک قهوه ای (Sargassum tenerrimum) جمع آوری شده از سواحل خلیج فارس
Investigation of some antibacterial and antioxidant properties of brown algae aqueous extract (Sargassum tenerrimum) collected from the Persian Gulf coast
سمیرا شاه حسینی
mmmm_samira@yahoo.com
1
معظمه کردجزی
kordjazi.m@gmail.com
2
سامان احمدنصرالهی
3
سیدمهدی اجاق
4
عاطفه نعیمی فر
5
سلیم شریفیان
6
گروه فرآوری محصولات شیلاتی، دانشکده شیلات و محیط زیست، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان، گرگان، ایران
گروه فرآوری محصولات شیلاتی، دانشکده شیلات و محیط زیست، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان، گرگان، ایران
مرکز آموزش و پژوهش بیماری های پوست و جذام، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایران
گروه فرآوری محصولات شیلاتی، دانشکده شیلات و محیط زیست، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان، گرگان، ایران
مرکز آموزش و پژوهش بیماری های پوست و جذام، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایران
گروه شیلات، دانشکده علوم دریایی، دانشگاه دریانوردی و علوم دریایی چابهار، چابهار، ایران
امروزه اهمیت جلبک ها به عنوان منابع مهم غذایی، دارویی و صنعت در حال پیشرفت می باشد. مطالعه حاضر جهت تعیین مقدار فعالیت های ضدباکتریایی و آنتی اکسیدانی عصاره آبی جلبک قهوه ای Sargassum tenerrimum سواحل خلیج فارس انجام شد. آزمایش های انجام شده در این پژوهش شامل سنجش فعالیت آنتی اکسیدانی کل، فنل کل، توانایی شلاته کنندگی یون آهن، فعالیت مهار رادیکال آزاد DPPH و سوپراکسید بوده که نشان داد عصاره استخراج شده از جلبک قهوه ای S. tenerrimum توانایی بالایی در خاصیت آنتی اکسیدانی دارد (0/05>p). هم چنین ﻣﻘﺎوم ﺷﺪن ﺑﺴﻴﺎری از ﺑﺎﻛﺘﺮی ﻫﺎی ﺑﻴﻤﺎریزا در ﺑﺮاﺑﺮ داروﻫﺎی مصنوعی و ﻋﻮارض ﺟﺎﻧﺒﻲ و ﮔﺮاﻧﻲ داروﻫﺎی ﺷﻴﻤﻴﺎﻳﻲ ﺗﻮﺟﻪ داﻧﺸﻤﻨﺪان را ﺑﻪ ﺳﻤﺖ داروﻫﺎی ﻃﺒﻴﻌﻲ و ﮔﻴﺎﻫﻲ ﻣﻌﻄﻮف ﻛﺮده اﺳﺖ از این رو خاصیت ضدباکتریایی در برابر هفت گونه باکتری مختلف بیماریزا و غیربیماریزا مورد ارزیابی قرار گرفت. باکتری Yersinia ruckeri تنها باکتری مقاوم به عصاره مشخص شد (0/05<p). طبق نتایج این مطالعه، عصاره جلبک قهوه ای S. tenerrimum می تواند به عنوان ترکیب باکتری کش و آنتی اکسیدان به مصرف غذایی، دارویی و آرایشی و بهداشتی برسد.
these days, the importance of algae is growing as a major source of food, medicine and industry. The present study was conducted to determine the amount of anti-bacterial and antioxidant activity of the aqueous extract of S. tenerrimum on the Persian Gulf coast. In this study, measure some parameters like total antioxidant activity, total phenol, ability of iron ions trapping, DPPH free radical inhibitory activity and superoxide activity, showed that S. tenerrimum extract have high antioxidant properties (p<0/05). Also, the resistance of many pathogenic bacteria against artificial drugs and the side effects and cost of chemical drugs has attracted the scientist’s attention towards natural and herbal medicines. Therefore, antibacterial properties against seven different pathogenic and non-pathogenic bacteria were evaluated. Y. Ruckeri was the only bacteria resistant to this extract (p>0/05). According to the results of this study, the extract S. tenerrimum can be used as an antibacterial and antioxidant for food and medicine industry as well as cosmetics.
http://www.aejournal.ir/article_107580_69a713509c50ccf925f0ace9c7fb5ea7.pdf
جلبک قهوه ای
فعالیت ضدباکتریایی
فعالیت آنتی اکسیدانی
DPPH
Brown Algae
Antibacterial Activity
Antioxidant activity
DPPH
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
419
426
10.22034/aej.2020.107612
107612
Ecology
بررسی نوسانات میزان مواد مغذی و کلروفیل a در آبهای ساحلی بوشهر تا دلوار
Investigation on the Fluctuations of Nutrients and Chlorophyll a in Coastal Waters of Bushehr to Delvar
سهیلا امیدی
smomidi@gmail.com
1
محسن نوری نژاد
m.noorinezhad@gmail.com
2
عبدالرسول مرزبانی
marzbani@gmail.com
3
عبدالرسول اسماعیلی
esmaeili@gmail.com
4
علی کاویانی
kaviani@gmail.com
5
پژوهشکده میگوی کشور، موسسه تحقیقات علوم شیلاتی کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، بوشهر، ایران
پژوهشکده میگوی کشور، موسسه تحقیقات علوم شیلاتی کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، بوشهر، ایران
پژوهشکده میگوی کشور، موسسه تحقیقات علوم شیلاتی کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، بوشهر، ایران
پژوهشکده میگوی کشور، موسسه تحقیقات علوم شیلاتی کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، بوشهر، ایران
پژوهشکده میگوی کشور، موسسه تحقیقات علوم شیلاتی کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، بوشهر، ایران
به منظور بررسی کیفیت آب مناطق ساحلی و ایجاد پیشینه مناسب برای انجام پایش های زیست محیطی، کیفیت آب منطقه ساحلی شهرستان بوشهر تا منطقه دلوار از طریق پایش عوامل آمونیاک، نیترات، نیتریت، فسفات محلول (ارتوفسفات)، سیلیکات، کلروفیل a و کل مواد معلق در طی 5 فصل، از بهار 1393 تا بهار 1394، در 10 ایستگاه انتخابی جفره، جلالی، دستک، سرتل، هلیله، بندرگاه، نیروگاه، بوشهر، پیازی و دلوار در اعماق کم تر از 10 متر، مورد اندازه گیری قرار گرفت و اطلاعات حاصل با استفاده از نرم افزار آماری SPSS و آزمونهای آنالیز واریانس یک طرفه (ANOVA) و توکی (Tukey)، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج گویای آن بود که دامنه نوسانات آمونیاک، نیترات، نیتریت، فسفات محلول (ارتوفسفات)، سیلیکات و کل مواد معلق به ترتیب 0/123-0/04، 0/0944-0/003، 0/0212-0/0013، 1/812-0/010، 1/257-0/147 و 44/67-21/93 میلی گرم بر لیتر و کلروفیل a برابر 2/77-0/37 میلی گرم بر مترمکعب بوده است. مقایسه تغییرات میزان عوامل مورد بررسی در ایستگاه های مختلف نشان داد که به غیر از مقادیر کل مواد معلق در فصل های پاییز و بهار و فسفات محلول در فصل تابستان، غلظت سایر فاکتورها طی یک سال پایش، در دامنه نوسانات طبیعی منطقه مورد بررسی بوده است.
The present investigation was performed in order to monitor water quality and to establish the proper background for environmental studies in Bushehr province waters (Coastal Waters ofBushehr to Delvar). Sampling was occurred seasonally at depths of less than 10 m by using a Rottner sampler at 10 stations including Jophreh, Jalali, Dastak, Saretol, Helileh, Bandargah, Niroogah, Bushehr, Piazy and Delvar from the summer 2015 to the spring 2016. Amount of ammonia, nitrate, nitrite, Orthophosphate, silicate, total suspended matter and chlorophyll a were measured and then analyzed by one way ANOVA and Tukey tests. The average amounts of above parameters were recorded between 0.04-0.123 mg/l, 0.003-0.0944 mg/l, 0.0013-0.0212 mg/l, 0.010-1.812 mg/l, 0.147-1.257 mg/l, 21.93-44.67 mg/l and 0.37-2.77 mg/m3 , respectively. Other than the total amount of autumn and spring total suspended matter and summer Orthophosphate in a few stations, the concentration of other factors were in natural fluctuations during sampling periods.
http://www.aejournal.ir/article_107612_4a51d7f270f58d681dfa11a2b9e5ab10.pdf
مواد مغذی
کلروفیل a
خلیج فارس
آب های ساحلی بوشهر
nutrients
chlorophyll a
Persian Gulf
Coastal Waters of Bushehr
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
427
434
10.22034/aej.2020.107615
107615
Other
بررسی وضعیت حقوقی – زیست محیطی پارک ملی بمو از منظر تخریب و تجاوز
Legal-Environmental Survey of Bamu National Park from Destruction and Rape
مهسا هرندی
mahsa.harandi68@yahoo.com
1
محمدرضا تابش
2
داریوش کریمی
dkaimi1@gmail.com
3
گروه حقوق محیط زیست، دانشکده محیط زیست و انرژی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
گروه حقوق محیط زیست، دانشکده محیط زیست و انرژی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
گروه حقوق محیط زیست، دانشکده محیط زیست و انرژی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
با توجه به ارزش حفاظتی پارک ملی بمو، کاربری هایی در داخل و محدوده اطراف پارک وجود دارند که دارای اثرات و پیامدهای مستقیم و غیرمستقیم بر پارک است. این پارک یکی از زیستگاه های مهم حیات وحش در جنوب غرب ایران می باشد که مورد تهدید و تعارضات انسانی واقع شده است. هدف از این تحقیق بررسی وضعیت حقوقی – زیست محیطی پارک ملی بمو به ویژه از جهت تخریب و تجاوز است. در بررسی قوانین و مقررات حاکم بر پارک ملی بمو، احکام حقوقی و قواعدی که الزامات و ضمانت اجراهای لازم برای حفاظت از این پارک ملی را فراهم کرده، دیده می شود ولی مسلماً با پیچیدگی روز افزون مسایل زیست محیطی در کشور و چالش ها و معضلات موجود در زمینه حفاظت از پارک های ملی، اشکالات حقوقی در پارک ملی بمو کاملاً مشهود است. نتایج بررسی نشان داد که به علت نقاط ضعف موجود در برخی از موارد ازجمله متناسب نبودن جرایم و مجازات ها عدم ضمانت اجرای کافی در جلوگیری از تجاوز و تخریب پارک ملی بمو و واگذاری آن ها به بخش های دولتی و در نهایت عدم هماهنگی بین دستگاه ها در این پارک ملی می بایست به بازنگری اصولی قوانین و ضمانت اجراهای آن پرداخت.
Due to the conservation value of Bamu National Park, there are some uses within and around the park that have direct and indirect effects on the park. The park is one of the most important wildlife habitats in southwestern Iran that has been threatened by human conflict. The purpose of this study is to investigate the legal-environmental status of the Bamu National Park, especially for its destruction and aggression. In reviewing the laws and regulations governing Bamu National Park, the legal provisions and regulations that provide the requirements and guarantees for the implementation of this national park protection are evident, but certainly with the increasing complexity of environmental issues in the country and the challenges and challenges involved. The dilemmas in protecting national parks are clearly evident in the legal problems in Bamu National Park. The results showed that due to weaknesses in some cases such as inadequate crime and penalties, insufficient enforcement was guaranteed to prevent the encroachment and demolition of Bamboo National Park and their transfer to government departments and ultimately lack of coordination between the departments. This National Park had to be thoroughly revised and guaranteed.
http://www.aejournal.ir/article_107615_d35358cb9f116c3464b9f5a8e80f6a60.pdf
پارک ملی بمو
چالش های حقوقی
وضعیت زیست محیطی
تخریب و تجاوز
Park National Bamou
Challenge the legal status of the ecological environment
Destruction and aggression
per
شرکت مهندسین مشاور شیل آمایش
فصلنامه محیط زیست جانوری
2717-1388
2717-1396
2020-06-21
12
2
435
444
10.22034/aej.2020.107650
107650
Nutrition
تأثیر عصاره مرزه (Satureja hortensis) بر محتوای چربی، پروفایل اسیدهای چرب و ویژگی های حسی سس ماهی مهیاوه
Evaluating the effect of Satureja hortensis extract on lipid content, Fatty acid profile and organoleptic properties of fermented fish sauce, Mahyaveh
رضا بائی
rezabaee7@gmail.com
1
نرگس مورکی
nargess_mooraki@yahoo.com
2
ژاله خوشخو
zhaleh_khoshkhoo@yahoo.com
3
گروه علوم و مهندسی صنایع غذایی، دانشکده علوم وفنون دریایی، واحد تهران شمال، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
گروه شیلات، دانشکده علوم وفنون دریایی، واحد تهران شمال، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
گروه شیلات، دانشکده علوم وفنون دریایی، واحد تهران شمال، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
در تحقیق حاضر تأثیر عصاره مرزه بر تغییرات محتوای چربی، پروفایل اسیدهای چرب و ویژگی های حسی در سس تخمیری ماهی مهیاوه که یکی از محصولات سنتی در مناطق جنوبی ایران است، مورد ارزیابی قرار گرفت. مرزه (Satureja hortensis) گیاهی یک ساله از خانواده نعناییان است که عصاره آن دارای اثرات زیست فعالی هم چون اثر ضداکسیداسیون می باشد، ازاین رو به عنوان افزودنی برای بهبود کیفیت سس مهیاوه به این محصول سنتی افزوده شد. ارزیابی حسی و تعییرات شیمیایی سس در دو دوره 30 و 60 روزه حاوی غلظت های 0، 3، 5 و 8 درصد عصاره، انجام شد و نتایج حاصل با سس فاقد عصاره به عنوان گروه شاهد، مقایسه گردید. مقدار لیپید خام موجود در هر دو بخش مایع و جامد سس مهیاوه در 4 گروه مورد بررسی دارای اختلاف معنی دار می باشد (0/05>p). مقدار پراکسید حاصل در 4 گروه مورد بررسی دارای اختلاف معنی دار بود (0/05>p). بیش ترین مقدار TBARS در روز سی ام مربوط به تیمار شاهد و در روز شصتم مربوط به تیمار حاوی 3 درصد عصاره بود. تهیه سس مهیاوه از ماهی ساردین به همراه افزودن عصاره مرزه طی فرآیند تخمیر باعث کاهش میزان pH گردید. مقدار pH در سس مهیاوه تولیدی از ماهی (بدون عصاره) در روز صفر معادل 4/46 بود که این میزان در روز 30 و 60 کاهش یافت و هم چنین دارای اختلاف معنی داری نبود. با مقایسه فاکتورهای مورد بررسی در روز 30 و 60 نیز اختلاف معنی داری بین ویژگی های بو، طعم، ظاهر و قوام نمونه های دیده نشد (0/05<P).
Mahyaveh sauce is one of the traditional fermented products in the southern regions of Iran. In the present study, the effect of antioxidant activity of the hydroalcoholic extract of savoury satureja hortensis in Mahveh sauce was evaluated in 30and 60 days at concentrations of 3(T1), 5(T2) and 8(T3) percent of the extract and the results were compared with control group . The results showed that the amount of crude lipid in Mahveh sauce was significantly different in the four groups (p ). Also, the highest levels of lipid in days 30 and 60 were ,measured in T3. The highest amount of monounsaturated fatty acids and polyunsaturated fatty acids was evaluated in the t2. The amount of peroxide produced in the four groups was significantly differ (p ). The highest amount of TBRS on days 30 and 60 were reported for control and T1, respectively. Preparation of Mahveh sauce from sardines with addition of savoury extract during fermentation process reduced pH. The amount of pH in the control after preparation was 4.46, which decreased by the time . Regard to the sensory evaluation, by comparing the factors studied on days 30 and 60, there were no significant difference between the odor, taste, appearance and consistency properties of the samples. The results showed that mahveh sauce with savoury extract was acceptable in terms of qualitative, chemical and sensory factors regard to lipid changes. As a conclusion, the use of savoury extract improves the quality of Mahveh properties.
http://www.aejournal.ir/article_107650_9f58533b5478ee3048cf60db5ec021a6.pdf
سس تخمیری
سس مهیاوه
مرزه
فعالیت آنتی اکسیدان
ویژگی شیمیایی
ویژگی حسی
Fermented sauce
Mahyaveh sauce
Savoury
Antioxidant activity
chemical properties Sensory evaluation